کتاب دل تاریکی

اثر جوزف کنراد از انتشارات نیلوفر - مترجم: صالح حسینی-ادبیات انگلیس

Marlow، دریانورد و سرگردان، سفر جسمی و روحی hces را در جستجوی معامله گران عجیب و غریب Kurtz بازنویسی می کند. سفر به رودخانه به قلب قاره آفریقا، او به تدریج توسط شکل مبهم، مانند wraith مانند وسواس. مارلوز کشف کرد که چگونه کرتز قدرت خود را در برابر مردم محلی به دست آورد، او را به پرسش های رادیکال نه تنها از طبیعت و ارزش های خود، بلکه از تمدن غربی می اندازد.

بخش عمده ای از سریال اصلی مدرنیسم، قلب تاریکی (1899)، محدودیت های موجودات انسانی و همچنین واقعیت های کابوس امپریالیسم را بررسی می کند. نسخه های جدید Conrads معروف ترین آثار در کلاسیک پنگوئن، این جلد حاوی Conrads کنگو خاطرات ، یک دوره زمانی، خواندن بیشتر، یادداشت ها، یک نقشه از کنگو، یک واژه نامه و مقدمه ای است که در مورد تجربه نویسندگان آفریقا ، روایت و پیچیدگی های نمادین قلب تاریکی و پاسخ های انتقادی به رمان.


خرید کتاب دل تاریکی
جستجوی کتاب دل تاریکی در گودریدز

معرفی کتاب دل تاریکی از نگاه کاربران
توده های تاریک شروع به جمع شدن کردند. شاخه هایی که در برابر میله های شیشه ای و آهن قرار می گیرند، در ریتم به برخی از مبهم، برخی از آهنگ از وحشی از دست داده است. تارهای تاریکی که در ناحیه تولد یافتند که گرمای خورشید از بین رفته بود، صعود خود را آغاز کرده بود: ابتدا خجالتی، سپس جسورانه و سپس کامل شد. و هنگامی که عظمت آنها مطلق بود؛ قطعه ای از آسمان شب، درخشان تقریبا نقره در سیاه و سفید ملاقات با استخر از سایه های ارائه شده توسط زمین پرتغالی با تسلیم دروغ است. پنجره ای باز کردم فقط به اندازه کافی اجازه می دهد شمع را به نگه داشتن شعله خود و برداشتن اولین کنراد من هرگز readIt خوش شانس برای من بود. به هر حال، عناصر به توافق رسیدند تا این لحظه ی منحصر به فرد موازی معتبر را که منجر به انتقال جهان به جهان از قلب تاریکی شد، روشن و واقعی در قلب داستان، کار کنراد، رساله ای به متغیرهای روحی یک بی گناه بود ، که با طراحی سرنوشت و انتخاب، به پایان می رسد در حال سفر بیابان عجیب و غریب و بی سر و صدا از آفریقا. به نظر می رسید که سفر فیزیکی ممکن است خیلی واقعی نباشد، اما دستکاری زیبا یک نویسنده مقتدر که به دنبال تجربه ی مشغول شدن به یک کار مشکلی مشکوک در ذهن خود به خود به خودی ترین و وحشی ترین خود است. در این راستا، انتخاب آفريقا، با توجه به انقلاب صنعتی که بخار جدیدی را به دست می دهد، جذابیت واقعی را به موضوع می بخشد، از سرتاسر غولپیکر استعماری قرن نوزدهم قرن بیستم. این زمان برای زمانی بود که اروپا اقدامات باشکوه خود را برای تمدن آفریقا آغاز کرد. بنابراین، کاملا قابل درک است که انتخاب زمین در تقویت خوانندگان در نظر گرفته شده است متورم های وحشیانه از تاریکی روانی. تاریکی زیباست و هنوز هم. سفر مرلو به قلب زمین، از طریق کنگو، با وجود برخی از زیباترین توصیف های طبیعت همراه است. وحشی، آزاد و دست نخورده، چیزی است که من فکر می کنم به منظور صدای ترس از ترس، من خودم را در سرزمین بیگانگان و سرزمینی شادمانم یافتم، با این حال دست نخورده. من هر كلامی را از آن خریدم و آن را خوردم. (من تعجب می كنم كه چه چیزی از آن كوچكتر می شود.) و اگر نه برای آرمان سازی بسیار منفی سوپرمیزیست هایی كه در جهت غیر انسانی كردن بومیان قرار داشتند، خوابی؛ عشق من برای این قطعه کار کامل شده است. قلب تاریکی ما را با برخی از شخصیت های قابل توجه جالب می سازد. دو مورد از موارد مورد علاقه من: ارلکین تحصیل کرده و عشایری است که در وحشی زنده ماند، ماجراجو، یک جستجوگر و دوم، آقای کرتز که بزرگتر از زندگی و یک شخص فوق العاده انسان است و به عنوان جنون شناخته شده است. او ایده آل های عالی مهاجم تحصیل کرده ای را که ایده ها و بزرگواری دارد نیز نشان می دهد! آنها نمی توانند از بین بروند و وظیفه خود را برای به اشتراک گذاشتن با جهان در نظر گرفته اند. و او وحشی شخصی بود. مردی که شخصیت خود را از دست داده بود و به گناهش زده بود و به تاریک ترین محاصره ها رفته بود و در نهایت سنگ مرمر خود را از دست داد. اما او همچنان بر کسانی که از او می داند، کنترل می کند، سحر و جادو شدید است که به مسافرین می بخشد و او را گمراه می کند. مارلو قربانی می شود تاریکی تقریبا او را غرق می کند، اما عمل مهربانی به عنوان نجات او عمل می کند. تاریکی به هیچ کس وابسته نیست. نه در نظر گرفته شده و نه معشوقه. این وحشت است وحشت! وحشت!

مشاهده لینک اصلی
کشتی از احمق ها راوی داستان داستان فراموشی به ما می گوید که او در حال حاضر در هیئت مدیره یک قایق بادبانی نشسته بی حرکت در Thames (رودخانه تجارت و لذت بردن!): مدیر شرکت، وکیل، حسابدار، چارلی مارلو، و بی نام به نظر می رسد راوی ما، مخاطب را به ما نشان می دهد. Marlow صحبت می کند این گروه تقریبا می تواند اجرایی باشد که یک شرکت تجاری را اداره می کند، هر چند که آنها را بنیاد دریا می نامند: به رغم اینکه قلب های ما را از طریق طولانی شدن جدایی ها حفظ می کنیم، این امر باعث می شود که ما از یکدیگر متضرر شویم نخ ها - و حتی اعتقادات. @ و همینطور این است که مارلو (دو بار از کنراد حذف شد، آقای کرتز که سه بار برداشته شده است) می گوید داستان او راجع به زمانیکه یک بار ملکه آب شیرین را برای یک بیت کم کرد، استفاده کرد. دریایی، او مجبور شد از بالادست به سمت پست تجارت عاج در کنگو، ایستگاه مرکزی، (نمایش اسپویلر) [(فقط یک) (مخفی کردن اسپویلر)] قلب تاریکی، توسط قایقرانی رودخانه است که @ جذاب - مرگبار - مانند یک مار. @ کشتی ها به یک بار به آفریقا و جاهای دیگر رفتند، به زمین زدند: @ لند در یک باتلاق، از طریق جنگل راه می رفت، و در برخی از پست های داخلی احساس وحشی، وحشیانه کامل، دور او را بسته بود - همه این زندگی اسرارآمیز بیابان است که در جنگل، در جنگل ها، در قلب مردان وحشی رخ می دهد. @ وجود ندارد و یا به این اسرار نیست. او باید در میان غیر قابل درک باشد، که هم از نظر انزجار است. و همچنین شگفتی است که بر او کار می کند. شگفتی های بی رحمانه - می دانید، تصور می کنید که پشیمانی روزافزون، اشتیاق برای فرار، نفرت بی نظیر، تسلیم شدن، نفرت است. @ برای تمام عاشقانه امپراطوری، بی عاطفه و بی رحمانه بود: آنها فاتحه بودند و برای که فقط نیروی بی رحم را می خواهید - هیچ وقت به آن افتخار نمی کنید؛ زیرا قدرت شما فقط یک تصادف ناشی از ضعف دیگران است. آنها چیزی را که می توانستند به خاطر چیزی که باید بدست آورند گرفتند. این فقط سرقت از خشونت، قتل شدید در یک مقیاس بزرگ و مردانی بود که در آن کور بودند - همانطور که بسیار مناسب برای کسانی است که با تاریکی برخورد می کنند. شاید آنها هم به همان اندازه تاریک بودنشان را کور می کردند. مهاجمان و استعمارگران مارلو بین فاتحان ها و استعمارگران اما او همچنین گروه خود را به عنوان استقلال گذشته می بیند: @ میندان، هیچ کدام از ما به این موضوع دقیقا احساس نمی کنیم. آنچه ما را نجات می دهد کارآیی است - مفتخر بودن به کارایی. @ اولین ماجراجویان و مهاجران اغلب وحشیانه بودند: @ هانترها برای طلا یا پیروان شهرت ... با شمشیر و اغلب مشعل، فرستادگان احتمالی در سرزمین، حاملان یک جرقه از آتش مقدس ... رویاهای مردان، بذرهای همجنسگرایان، میکروب های امپراتوری. در حال حاضر، بیشتر استعمارگران مدرن به طور ظالمانه کسب و کار را ساختند. به طرز چشمگیری، Flatter NosesIts در این نقطه که مارلو آشکارترین نظر خود را در کمترین چیزی که زمینه را برای بقیه داستانهایش فراهم می کند: @ فتح زمین، که عمدتا به معنای آن است که آن را از کسانی که دارای یک صورت مجزا یا کمی پریشان تر از خودمان هستند، چیزی نیست که شما به آن نگاه کنید آن را بیش از حد. @ این است که شاید یک پاسخ به اتهام که کنراد (یا حداقل Marlow) به نوعی نژادپرست است. مارلو امپراتوری و استعمار را از نظر غصب مالکیت سایر نژادها توضیح می دهد. از سوی دیگر، مارلو پیشنهاد می کند که (یا چیزی) در بعضی شرایط ممکن است توجیه پذیر باشد: @ که آن را بازپرداخت می کند تنها این ایده است. یک ایده در پشت آن؛ نه اعتراض احساسی بلکه ایده؛ و یک اعتقاد بی نظیر در این ایده - چیزی است که می توانید تنظیم کنید و قبل از آن تعظیم کنید و قربانی کنید. بنابراین، آنچه قابل توجیه است و دقیقا چه چیزی ممکن است آن را توجیه کند؟ آیا او به برخی مقامات عالی تر درخواست می کند؟ آیا خدا هست؟ دین تمدن؟ تجارت و تجارت؟ نظام سرمایه داری؟ پیشرفت؟ وحشیان و ناپاک Marlow اغلب به negroes، niggers، نیمه کلاسیک، وحشی، cunnibals و scoundrels اشاره می کند.چگونه می توان از این نتیجه گیری کرد؟ در یک زمان، او حتی خود را به عنوان @ دیوانه @ با گرسنگی اشاره می کند. این حس وجود دارد که کمبود غذا، نومیدی از زندگی روزمره باعث می شود همه مردم، حتی استعمارگران سفید، ناامید شوند. آنها حتی می توانند با حرص و طمع وحشی باشند. با این حال، او کنگو را صادقانه ارزیابی می کند: همسران فینیش - کانین ها - در جای خود. آنها مردانی بودند که می توانستند کار کنند و من از آنها سپاسگزارم. @ Marlow به رسمیت می شناسد که آنها @ غیر غیر انسانی @ هستند. یکی از نمونه های بهبود یافته بود. او می تواند یک دیگ بخار عمودی را بسوزاند. @ Stately و SuperbThey قادر به بهبود هستند، حتی اگر آنها دارای حس متفاوت از زمان، هیچ مفهومی از تغییر و پیشرفت: @ آنها هنوز متعلق به آغاز زمان - هیچ تجربه به ارث برده بود به آموزش آنها آن را به عنوان آن بود. @ آنها هنوز کارها را همانطور که همیشه انجام دادند. از دیدگاه آنها نیازی به تغییر نیست، بجز هر نیاز به بهبود، به هیچ وجه، کلمه @ savage @ همواره ناسازگار است (از نظر اخلاقی، از کلمه برای یک چوب یا جنگل حاصل می شود). مارلو ...

مشاهده لینک اصلی
این کتابی است که دوبار خوانده ام و احتمالا هرگز دوباره خواندن نخواهم داشت. من سعی می کنم این را به عنوان یک @ @ @ @ عالی رمان، اما من همیشه آرزو داشتم کنراد جدایی بیشتر بین صدای خود و Marlows را به دست آورد. برای من ناتوانی او در انجام این کار، باعث شد تا نژادپرستی ذاتی در کتاب را از بین ببرد. گذرگاهی که همیشه در ذهن من قرار میگیرد همان چیزی است که در آن راوی استدلال می کند که یک مرد سیاه پوست تحصیل کرده به عنوان @ غیر طبیعی @ به عنوان یک سگ لباس پوشیدن و راه رفتن در عقب آن است. من گفتم، من فکر نمی کنم این کتاب بی ارزش است . در تجربه من مردم آن را مورد بحث قرار دادند و تمایل داشتند که به طور کامل نژاد پرستی را نادیده بگیرند یا آن را بهانه کنند و در عوض بر وضعیت پیزولوژیک کرتز تمرکز کنند یا اینکه آنها نژادپرستی را می بینند و به طور کامل جنبه های نمادین و پیکولوژیک کتاب را رد می کنند. برای من این یک رمان بزرگ نیست به این معنی که آن را یکی از بهترین تا به حال نوشته شده است. تنش های درونی بیش از حد وجود دارد و تاری دید شخصیت ها و نویسندگان باعث می شود که این خواندن بسیار ناراحت کننده باشد. این یک کتاب عالی برای بحث است اگرچه تمام تنش ها به رسمیت شناخته شده است. در اینجا یک پیام قدرتمند در مورد چگونگی تیره بودن ذهن (و غیر انسانی خود) بر روی دیگران و محیط زیست وجود دارد و در آن چیزی ضد استعمار و ضد نژادپرست وجود دارد. در عین حال، این تم ها هم در کنار نویسندگان خود نژادپرستی غیرقابل شناختند. دانستن اینکه یک کتاب به مدت طولانی نوشته شده است به تجزیه و تحلیل و توضیح دادن چیزی توهین آمیز کمک می کند، اما من فکر نمی کنم آن را همیشه باعث می شود آن را کمتر دردناک برای خواندن. برای من ارزش در قلب تاریکی است در بررسی هر دو داستان کنراد ایستاده و می گویند و او حتی نمی دانست که او می گوید زمانی که او این کتاب را نوشت.

مشاهده لینک اصلی
من به عنوان یک رشته انگلیسی شناخته میشوم و قصد دارم این کار را درخشان و مهم انجام دهم، اما من فقط نمیدانم. من از این متن متنفرم من آن را اولین بار از آن خواندن نفرت داشتم، دومین بار آن را خوانده ام و سومین بار آن را خوانده ام.

مشاهده لینک اصلی
به نظر می رسد بسیاری از مردم فکر می کنند که این داستان فقط در مورد نژادپرستی است، اما نقطه اصلی آن است. درست است که بسیاری از داستان های Conrads به نظر می رسد نژادپرستانه در تن، اما باید آن را از کجا آمده است؛ او در زمانی که استعمار اروپایی (و همچنین متاسفانه نژادپرستی) نیز در نوسان بود، نوشت. البته، اجتناب ناپذیر است که نویسندگان برخی از عادت های دوران خود را منعکس می کنند، و همچنین برخی نویسندگان معتقدات غالب و اظهار نظر در مورد آنها را بررسی می کنند. با این حال، پیام درونی داستان، فراتر از مواردی است که صرفا ظهور نژادپرستی و استثمار استعماری، هرچند این استثمار البته در چگالی ایده ها نقش دارد و در سطح آن، موضوع اصلی این رمان را تشکیل می دهد. اما موضوع درونی، انتگرال، با مسئله فراتر از موضوع چگونگی قدرت آن را خراب می کند؛ در مورد مرزهای داخلی که توسط وجدان تعیین شده است و راحتی که در آن مرزها باقی می ماند. برعکس، هنگامی که یک فرد از این مرزها عبور می کند و به حوزه هایی فراتر از آن چیزی که به اعتقاد شما آورده می شود، به رفتار شما منتهی می شود، چه اتفاقی می افتد؟ من کنراد را می بینم که قلمرو را فراتر از این مرزها می بیند، در مورد اینکه چه زمانی فرد از مرزهای تعیین شده وجدان و تهدید اجتماعی فقط به این دلیل است که او در شرایطی قرار می گیرد که بتواند از این مرزها عبور کند. پاراللل ها برای چنین شرایطی می توانند در فراموشی های خاصی که امپراتوران روم در آن به چشم می خورد، به این دلیل که قدرت را دارند. آنها بر سر زندگی یا مرگ افراد بی شماری گذشتند و بسیاری از آنها در این قدرت به بیش از حد تحمیل شده بودند. با این حال، کنراد از محیط جدیدی استفاده می کند که در آن مسئله را مورد بررسی قرار می دهد و این یک محیط شخصی و شخصی است و درست مثل ناراحتی

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دل تاریکی


 کتاب مرجع کاربردی CSS3،HTML5 برای طراحی وب سایت
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن
 کتاب تاریخ ادبیات یونان
 کتاب آرتور قطار بی نقص
 کتاب دو دوست دو قهرمان
 کتاب قصه های وینی پو 33