کتاب دکتر ژیواگو

اثر بوریس پاسترناک از انتشارات نگاه - مترجم: علی اصغر خبره زاده-ادبیات انگلیس

این داستان حماسی در مورد اثرات انقلاب روسیه و پیامدهای آن بر خانواده بورژوایی تا سال 1987 در اتحاد جماهیر شوروی منتشر نشد. یکی از نتایج انتشار آن در غرب، رد پاستورناکها توسط مقامات شوروی بود؛ زمانی که او جایزه نوبل ادبیات را در سال 1958 اهدا کرد، مجبور شد آن را رد کند. این کتاب به سرعت تبدیل به بهترین فروش بین المللی شد. دکتر یوری ژیواگو، پاسترناکها خود را تغییر داده است، شاعر، فیلسوف و پزشک است که زندگی اش از طریق جنگ و با عشق او به لارا، همسر انقلابی، مختل شده است. طبیعت هنری او باعث می شود او به خشونت و سختی بلشویک ها آسیب پذیر باشد. اشعاری که او می نویسد، برخی از زیباترین نوشتار های این رمان را تشکیل می دهد.


خرید کتاب دکتر ژیواگو
جستجوی کتاب دکتر ژیواگو در گودریدز

معرفی کتاب دکتر ژیواگو از نگاه کاربران
خب، من مدت زیادی طول کشید و چندین بار راه انداختم تا این کتاب را تمام کردم، اما خوشحالم که انجام دادم. ارزش خواندن است، اما به طور مداوم فروخته می شود. (دیوید لین برای پاسخ دادن به این سوال بسیار مهم است). اولا، این یک مطالعه نیست و یک کتاب برای باز کردن آن است. این توجه شما را مورد توجه قرار می دهد. همچنین نمی تواند آن را غرق کند به شما این اجازه را می دهد که بازیگران عظیم بازیکنان را به خاطر بیاورید. بسیاری از داوران اظهار داشتند که آنها از طریق شخصیت ها معرفی می شوند و سپس برای همیشه ناپدید می شوند. این غیرقابل قبول است هر کس دوباره (و دوباره) روشن می شود اما گاهی اوقات تنها سه صد صفحه بعد. و با استفاده از یک نام متفاوت - گرچه اغلب آنها به سادگی به شکل دیگری از نام خود مورد استفاده قرار می گیرند. (این یک جامعه بسیار آگاه طبقاتی است و شکل نام و نام خانوادگی استفاده می کند که اطلاعات فراوانی در مورد وضعیت اجتماعی و صمیمیت نسبی به دست می دهد، بنابراین این یک ابزار داستان نویسی مهم است.) گاهی اوقات آنها بی نام می شوند، زیرا کسی که آنها را دید، می میرند (به عنوان مثال) هیچ چیز در مورد گذشته اش نمی داند. شما باید هر داستان شخصیت زندگی را از قطعات کوچک آن که شخصیت های دیگر را تحت تاثیر قرار می دهد، کنار بگذارید. این بدین معنی است که ما هر شخصیت و اعمال خود را از چندین دیدگاه مختلف می بینیم. هیچ کس تمام داستان خود را به جز ما، خوانندگان نمی داند. این، البته، مستلزم تعداد زیادی از اختلافات است. در ابتدا فکر کردم این یک نقص است، اما بعد متوجه شدم که این همان چیزی است که رمان در حال تلاش برای گفتن است - چگونه افراد در راه های غیرقابل پیش بینی و تعامل با یکدیگر تاثیر می گذارند (به عقیده بازرس جی. بی. پریستلی). عصبانیت و مهربانی های تصادفی عواقب طولانی دارد. همیشه. در مرحله دوم، این یک داستان عشق نیست. یوری Andreevich Zhivago یکی از قهرمانان ترین ادبیات مدرن است. همانند پاسترناک، ادعا می کند که همسرش و معشوقه اش را عمیقا دوست دارد - و انتظار دارند که هر دو این موقعیت را تحمل کنند (با بسیاری از اعتراضات ضعیف نسبت به احساسات گناه). او در دوران بحران بزرگی در کشور خود زندگی می کند. برخی از مردان به این بحران با انجام هر کاری که می توانند برای محافظت از خانواده هایشان پاسخ دهند، پاسخ می دهند؛ دیگران همه چیز را برای یک علت قربانی می کنند. عشق به خانواده، یا عشق به کشور؟ کدام اول می آید؟ با Zhivago - نه. او ناله می کند زیرا همه ی شكست ها با نوشتن شعر او تداخل می كنند! چشم های قهوه ای عمر شریف را فراموش كن. Pasternaks Zhivago مردی است که دوست دارد بسیار سخت باشد. واضح است که خالق او هر دو را با او دوست دارد و شناسایی می کند، اما ژیوگو به سادگی به عنوان یک خودخواه عظیم درمی آید. او از افرادی که در اطراف او بود، تقدیر بزرگی می کند، در حالی که تنها با احساساتش وسواس دارد. (مشاهده اسپویلر) [او وسواس دارد در مورد اینکه چگونه لارا او را احساس می کند، و تاثیر این آشفتگی عاطفی بر او، اما هیچ گام عملی برای رفاه او ندارد. به طرق مختلف، او به سادگی آخرین سوءاستفاده کننده اش است. او از طریق انتخاب خود جدا شده است - او را در دست مردی که زندگی اش را نابود کرده است، جدا می کند. (پنهان کردن اسپویلر)] این کتاب پیچیده است، sprawling استاد کار. قابل فهم است که یک سازنده فیلم فقط باید یک رشته را بسازد، یک تمرکز حوادث، و همه چیز را رها کند. اما این کتاب را تحسین می کند. اگر این یک داستان عاشقانه است، آن است که در مورد عشق به روسیه است. همه مردم، تمام جریانات حوادث، همه چیز را تشکیل می دهند تا کشور متضاد را تشکیل دهند. و تماشای اینکه مردم عادی، انسان و فاسد به وقایع حوادث انقلاب پاسخ میدهند زیبایی این کتاب را فراهم می کند. گاهی اوقات روشی، بی رحمی و خیانت وجود دارد. اغلب درد و رنجی غیر قابل تصور وجود دارد. و گاهی اوقات قهرمانی وجود دارد. و اگر صبر کنید تا کتاب را به پایان برسانید، داستان عشق دیگری وجود دارد - که زیبایی و غم انگیز است. اما بین یوری و لارا نیست.

مشاهده لینک اصلی
â € œI فکر نمی کنم من می تواند شما را بسیار دوست دارم اگر شما هیچ چیزی به شکایت و هیچ چیز به پشیمانی. من مردم را دوست ندارم که هرگز سقوط نکرده اند فضیلت آنها بی نظیر و کم ارزش است. زندگی به زیبایی خود را به آنها نشان نداده است. رمان داستان یوری ژیواگو را نقل می کند، مردی که بین عشقش به دو زن که از طریق تحولات شگرف قرن بیستم در روسیه زندگی می کند، پاره شده است. یوری فرزند مستقیما خانواده ژیواگو ثروتمند است، اما تمام ثروت خانواده توسط پدر بیخوابی او رها شده است. هنگامی که مادرش میمیرد در حالی که او هنوز یک پسر جوان است که توسط عموی او مطرح شده است. بعدها او در یک دانشگاه در مسکو تحصیل می کند که در آن او با تونیا ازدواج می کند که پسر او را دارد. پس از دانشگاه، یوری به عنوان افسر پلیس در ارتش تبدیل می شود و در چنین شرایطی با لارا ملاقات می کند که ازدواج کرده است با پاشا، سربازی که او آمده است تا او را ترک دخترش کند، Katya در اورال. یوری واقعا دو بار قبل لارا را ملاقات کرد و واقعا واقعا او را شناخت. یوری توسط لارا جذب شده است، اما او به همسر و پسر خود در مسکو باز می گردد. با این حال در مسکو خانواده برای پیدا کردن غذا و هیزم تلاش می کنند تا تصمیم بگیرند که از شرق به اورال بروند و سعی کنند از سختی اجتناب کنند. سفر طولانی و دشوار است، اما در هنگام ورود آنها مقدار زیادی غذا و چوب پیدا می کنند. همانطور که زندگی برای خانواده آسان تر می شود، یوری به دنبال رفتن به نزدیکترین شهر یوریاتین به استفاده از کتابخانه است. در آنجا، او یک بار دیگر با لارا ملاقات می کند و آنها را شروع می کنند. با این حال، در یک روز به خانه او، او توسط ارتش حزبی اسیر و مجبور به پیوستن به آنها به عنوان یک افسر پزشکی. یوری مجبور است که در طول جنگ بین سفیدپوستان تزار و قرمز کمونیست ها با این نیروی باقی بماند. پس از چندین پیشنهاد فرار از شکست، او در نهایت موفق به بازگشت به Yuryatin و لارا. در عین حال Tonya و خانواده اش قبل از اینکه به پاریس تبعید شوند، مجددا به مسکو احضار شدند، در حالی که شوهر لاراس، پاشا، در حال حاضر خواستار است. بعد از چند ماه با هم زندگی می کنند که می دانند که آنها در معرض خطر زندان هستند و یوری ترسناک لارا را به آوردن دخترش حتی بیشتر در شرق با امید به اینکه حداقل از آزار و اذیت فرار کنند در حالی که او باقی مانده است. با این حال، پیش از این، یوری به کار خود در مسکو بازگشت. در مسکو او با مارینا، دختر یک دوست خانوادگی زندگی می کند، و دو فرزند هم پیش از آنکه آنها را بیابند. یک روز در راه کار خود او از یک حمله قلبی میمیرد. لارا به طور تصادفی به زودی پس از مرگ یوریس به مراسم بازگشت به مسکو بازگشت و مراسم خاکسپاری او را می گذراند و ما می شنویم که چه اتفاقی برای او و دخترش در سال های مداخله رخ داده است. حالا اولا باید پذیرفت که من هرگز فیلم را دیده ام، من واقعا آن را تصور نمیکردم، به خصوص به اعتقاد دارم که آن بیش از سه ساعت طول می کشد، بنابراین واقعا نمی دانم چی انتظار چه چیزی را در کتاب می گوید، یکی از بزرگترین داستان های عشق تا به حال به @ گفت. با این حال، این واقعا به انتظارات من رسید. به سختی به یوری رسیدم. در حال حاضر در حالی که او ظاهرا هر دو تانیا و لارا را با عاطفه دوست دارد، او نیز تا حدودی مستعد رها آنها، همانطور که او نیز بعد از آن به مارینا. همچنین او به نظر می رسد تا حدودی بیهوده به نوعی احساس خود را نسبت به کسانی که در اطراف او برتر است یا شاید او جای خود را ترجیح می دهد خود را با مردم زیرسطح او را احاطه کرده است. در بالای این واقعیت معمول است که مانند بسیاری از رمان های روسی این شخصیت سنگین است و گاهی اوقات آن را سخت می کند که پیگیری کند که چه کسی و کجا در داستان کلی قرار دارند. در حال حاضر در حالی که من شک ندارم که آن را سزاوار به نظر می رسد یک کلاسیک آن را موفق به گرفتن من واقعا و من آن را کمی عجیب و غریب یافت. به همین ترتیب من فقط آن را در بر داشت.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** هنگامی که من این کتاب را شروع کردم، احساس کردم کمی در دامنه آن غرق شدم. بوریس پاسترناک در مورد وقایع مهم تاریخی در روسیه نوشت، اما با داستان عاشقانه و دیدگاه های سیاسی اش نیز ارتباط دارد. به طرز شگفت انگیزی آسان است که بخوانید و با احساسات زیادی نوشته شده است - شما می توانید عشق خود را برای کشور خود و هر شخصیت در رمان خود احساس کنید. یوری ژیواگو یک پزشک و شاعر است، اما بیشتر از همه، او انسان دوستانه است. من فکر می کنم او دوستش و دوست دوران کودکی تونیا را دوست دارد، زیرا او بی گناهی اش را نشان می دهد. او به یک کارمند پزشکی دیگر تبدیل شده است، زیبایی و در عین حال آسیب دیده کالاهای لارا، زیرا او نماد بی گناهی خود را از دست داده است به علت تحولات سیاسی و جنگ در نتیجه. این برخی از بازتاب های شخصی من در حالی که خواندن - (مشاهده اسپویلر) [من فکر می کنم چندین معادل با شخصیت های اصلی وجود دارد: Love \u0026 amp؛ عشق از دست رفته / آزادی و \u0026 amp؛ Captivity یورو ژیواگو، پاشا (استرولنیکوف) و کاماروفسکی همه را دوست دارند لارا و همه آنها سرانجام او را از دست می دهند. لارا و تونیا هر دو یوری را دوست دارند و هر دوی آنها سرانجام او را از دست می دهند. لارا به معنای واقعی کلمه توسط قدرت کوماروفسکی اسیر شده است، پول او، عشق او و تمایل او برای داشتن او، اما او نیز نمی تواند از اشتیاق خود برای او انکار کند، حتی اگر خودش از آن متنفر است. کاماروفسکی نیز با احساس شور و وسواسش عشق می زند برای Lara.Zhivago ازدواج دوست دوران کودکی او، Tonia، که او با بزرگ شده است، و واقعا دوست دارد، اما شور و شوق مصرف او برای لارا است، به عنوان سرنوشت نگه می دارد آنها را جمع آوری. Lara ازدواج دوست دوران کودکی خود، پاشا، که او واقعا دوست دارد و سهام دیدگاه های سیاسی مشابه، اما احساس می کند غیر قابل مقاومت به زمان یوری Zhivago کشیده شده است، به عنوان او را به عشق زندگی او می شود. (مخفی کردن اسپویلر)] من فکر می کنم چیز ترسناک ترین در مورد این رمان این است که چگونه به نظر می رسد کمونیسم برای همه مردم عادلانه تر و برابر است، چه از جامعه بالا آمد و یا دهقانان دهقانان، اما به پایان رسید، غیرممکن به همه است. پاستارناک می نویسد @ .... همه چیز شروع شد که همه چیز را در یک زمان به هم بکشد - قطارها، مواد غذایی در شهرها و بنیادهای خانواده و استانداردهای اخلاقی. @ (نگاه کنید به اسپویلر) [پاشا یک مرد جوان صادق و متشکل بود، اما جنگ او را به Strelnikov سردار خونریزی تغییر داد. لارا گفت: آن را به عنوان اگر چیزی انتزاعی به چهره اش افتاده بود و آن را بی رنگ است. به نظر میرسد که یک چهره انسان زنده، تجسم یک اصل، تصویر یک ایده است .... اما نیرویی است که از بین میرود و بدون تردید و در پایان او را نجات نخواهد داد. @ یوری شروع به آرمانگرائی کرد، اما به نظر میرسید به انتهای کتاب نجیب می شود او وقتی تلاش کرد که به پاریس فرار کند، تلاش جدی برای رسیدن به خانواده اش انجام داد. او لارا را ترک کرد و نوعی از رابطه با شخص دیگری سقوط کرد، به نظر من فقط به این خاطر بود که او آنجا بود. لارا به خود می بالد و احتمالا در اردوگاه کار اجباری فراموش شده است. فرزند آنها رشد می کند و هیچ کس برای مراقبت از او نیست. نوشتن شروع شد به طوری احساسی، من آرزو می کنم آن را به طور متفاوتی به پایان برسد، اما من حدس می زنم که این واقعی تر است. (پنهان کردن اسپویلر)]

مشاهده لینک اصلی
فقط جاه طلب معتبر است، اما من فکر نمی کنم قضاوت من واقعا در این دریا از نظرات مثبت بسیار مهم است. من حسادت کسانی که دوست LHA © دلیل آن بود که من فکر کردم به من اتفاق می افتد، به جای من یک مشکل پوچ بود و من کسانی که موفق به تکمیل یک متن را بدون تزلزل، © چون من هم به mollarlo.La وسوسه شد تحسین عجیب این است که من این فیلم را شاهکار چندین بار دیدم و فکر کردم پس از لذت فیلم خواهد بود و همان را با رمان. او به جای یکی از چند بار بود که من ترجیح می دهم اتفاق افتاده است به این فیلم به یک دلیل romanzo.Il برای ارزیابی من خیلی ساده است: خسته شدم. اگر فکر می کنید داستان عجیب و غریبی بود، چه چیزی عجیب و غریب بود و بعد باید بهتر از آن عمل کنم. بوریس پاسترناک مطمئنا می تواند ایجاد تصاویر زیبا، برخی از صحنه های من تحت تاثیر قرار گرفت (به این دلیل که فیلم) - به عنوان سفر در قطار ژیواگو با خانواده - اما مشکل من این بود که توجه بالا در طول داستان . به ویژه در نیمه اول، روایت مایع وجود ندارد. شما از یک شخصیت به دیگری میروید - بسیاری از آنها نمیتوانند دلیل آن را در انتهای داستان قرار دهند - از صحنهی دیگر. راهی برای گفتن که من به خصوص دوست ندارم و توجه من را از دست می دهم. رمان در آن شما باید دوباره به هم متصل قطعات من خوانده ام، اما مشکل با دکتر ژیواگو بود که در پایان من قادر به منظور قرار داده این pezzi.Anche در این مورد نمی آن را به یک کار غیر اختصاص داده شده به شخصیت است وام دادن عنوان به عنوان شخصیت های مختلف جمعیت رمان، اما توجه (کمی) من تنها با دو protagnisti، لارا و یوری کشیده شد. دو شخصیت وجود دارد که از کانون های معمولی، قهرمانان یا قهرمانان پر از شایستگی جدا هستند، اما انسان هایی که اشتباه می کنند. آنچه که من همیشه درک کرده ام - حتی در تماشای فیلم - ارضایی عشق آنهاست، هرچند که دوست دارند دیگران نیز باشند. هرگز CA این احساس است که شما را دوست ندارد تونیا ژیواگو و لارا را فراموش کرده است Antipov.Mi پشیمان بودن قادر به لذت بردن از داستان سرایی، زیرا © دانستن تاریخ من می دانستم که آنچه من گم شده بود. CA می گویند که آن را تنها کلاسیک دوم روسیه که من خواندن - اولین آنا کارنینا و حتی در آنجا بود، با وجود داشتن را دوست داشت، من تا به حال برخی از مشکلات - و شاید هنوز عادت به این ادبیات نیست. من آن را توصیه نمی کنم برای شروع به وارد شدن به این جهان. من ترجیح می دهم، با این حال Tolstòj با توصیف خود از شیوه های کشاورزی و politica.Se حداقل من خوشحالم که من یک کتاب به عنوان خوانده شده © چرا که او از روسیه برای سال ممنوع اعلام شد، به رنج از بوریس پاسترناک که با این حال یک جایزه نوبل هستم ادبیات، اما مجبور شد از آن رد کند؛ زیرا این رمان بسیار من را از این رمان دوست داشت.

مشاهده لینک اصلی
این کلاسیک روسیه در سال 1901 آغاز می شود و ما را از طریق سال در حال مرگ از تزاری امپراتوری و از طریق وحشت غیر قابل بیان از انقلاب بلشویکی و جنگ داخلی حاصل و سپس به رژیم های توتالیتر شنیع لنین و سخت تر است یک رمان سیاسی بلکه یک انسان نیست درام اما هر کسی صادقانه در مورد رویدادهای نوشتن در طول این زمان نمی تواند موفق به تصویر کشیدن چگونه ظلم و ستم را از این بار (ناشناخته قبل از قرن 20) زندگی و عشق از بین رفته، که نجیب و خوب است و دلسوز .این در دکتر یوری آندریویچ ژیواگو و تمرکز دوستان و همکاران خود از جمله وفادار و همسر قوی تونیا او، زیبا و مبهم Laryssa Fyodorovna (لارا)، خجالتی و ملایم او شوهر پاشا که بعدا به عنوان افسر ارتش سرخ وحشتناک StrenikovAnd Yuris دو دوست صمیمی است میشا گوردون و نیکی DudorovZhivago دوباره ظاهر - بی تفاوتی فقر و بی عدالتی از روسیه تزاریست - در ابتدا از آرمان های بالایی بلشویک ها پشتیبانی می کند اما بعد از آن تشنج DY قدرت آن را به زودی روشن تر و واضح تر می شود که بلشویک ها دور و دور رحم و غرق در ریاکاری از حتی بدترین عناصر تزاری orderLater در کتاب او مجبور است که از خود بپرسدWas ممکن است که او باید برای پرداخت که یک لحظه از شور و شوق راش شنوا زندگی خود، سال به سال، هیچ چیز به جز این تغییرناپذیر، جیغ کشیدن، exclamations دیوانه و خواسته، حتی بیشتر از مرده، بی معنی و unfulfillable با گذشت زمان؟ ممکن است که در یک لحظه کوتاه از بیش از حساس سخاوت او اجازه داده بود himslef برای همیشه @ جنگ داخلی در سال 1918 به بردگی گرفته شده بود - 1920 می بیند وحشت غیر قابل تصور که از آن رنج وحشتناک قبلی طولانی رنج روسیه مانند تهاجم ناپلئون در سال 1812 (که توسط یکی دیگر از حماسه بزرگ روسی معرفی شده است) و جنگ جهانی اول اخیر به نظر ناسازگاری خیره شده است.) بدبختی و تروریسم به هر گوشه ای از روسیه گسترش می یابد و هیچ کس نمی ترسد در حالیکه در یک روستا در استپ ها با همسر و خانواده یوری باقی می ماند با لارا که او از عشق pastThe خود از یوری شناخته شده بود و لارا یکی از افسانه های زیادی از ادبیات می خواهم که از رومئو و ژولیت، Heathcliff و کاترین از بلندی های بادگیر، و لانسلوت و GuinevereLara است آن چیزی مقدر توسط نیروهای بسیار از توصیف طبیعت اما در عین حال چیزی است که مقرر شده است که نابود شود. او چند ماه کوتاه، مبهوت، اما ترس را بعد از جنگ داخلی می فرستد اما دوباره دوباره بی رحمانه می شود ویرایش در این زمان همسر Yuris تونیا و فرزندان خود را به exileSlowly رفته شخصیت های کلیدی در رمان یکی ناپدید می شوند به یک تا دو شخصیت اصلی رمان یوری و لارا خودشان توسط revolutionAll بی رحمانه، بی رحم و گرگ صفت است که زیبا نظر می رسد به بلعیدم نابود شده اند، اما ما بعدا دوباره یادآوری می کنیم که چگونه زندگی و همه چیز خوب است که خود را حفظ می کند، از طریق امید به ابد، در برابر همه بی رحمانه و بد و زشت در این دنیا

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دکتر ژیواگو


 کتاب درآمدی بر چین مدرن
 کتاب استراتژی کسب و کار
 کتاب 100 حقیقت شگفت انگیز درباره ی آتشفشان ها
 کتاب حرف های عجیب و غریبی که مشتری ها در کتابفروشی ها می زنند
 کتاب ترحم در تاریخ
 کتاب داتی