داستان از زبان كريستوفر، قهرمان نوجوان مبتلا به اوتيسم كتاب، تعريف میشود. صدای راوی تا آنجا كه داستان را روايت میكند عادی، بدون لكنت و حتی هوشمندانه و درخشان است. مشكل اما اينجاست كه او داستان خودش را تعريف میكند. يك مبتلا به اوتيسم كه در برقراری ارتباط با محيط و آدمهای اطرافش مشكل دارد و عكسالعملهايش در پاسخ به محيط اطرافش بيمارگونه و غيرعادی است.
و اين تضاد آدم را كلافه میكند. انگار كه در تمام طول داستان قهرمانت را در اتاقی زندانی كرده باشند. تا زمانی كه قهرمان در مساحت كوچك آن اتاق محدود، ذهن خودش، قدم برمیدارد همه چيز عادی و خوب به نظر میرسد. اما به محض اينكه بخواهد ذرهای از مرزهای اين اتاق خارج شود و پا به دنيای بيرون بگذارد همه چيز در هم میريزد و خراب میشود.
خرید کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
جستجوی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب در گودریدز
معرفی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب از نگاه کاربران
این کتاب برای من نبود. شخصیت اصلی فقط سرگرم کننده نیست که به هیچ وجه بخواند.
مشاهده لینک اصلی
این بهترین داستان های کارآگاهی است و بدترین داستان های خائنانه است و متاسفم برای شبیه چارلز دیکنز، اما درست است. کریستوفر - شخصیت اصلی - Aspergers دارد، و چگونه می توانید با او دوست نداشته باشید وقتی که تصمیم به تحقیق در رابطه با قتل سگ همسایه بعدی خود دارید؟ شما نمی تونید این ترکیب را با تمام تحقیقات خنده دار که ممکن است از فردی که به شدت از مهارت های اجتماعی کم می کند و تلاش برای انجام تحقیقات (که هادون متخصص ضبط می کند) رخ می دهد، و آن را برای یک ماجراجویی فراموش نشدنی سرگرم کننده است. اما از آنجا که هادون از طریق چشم کریستف ها روایت می کند، اغلب اوقات Aspergers مزاحم و یا حتی بدتر از آن، مزاحم و موذی است. حوادث مکرر داستان های بسیاری را به نظر می رسد مانند کت و شلوار فراموش نشدنی. اما وقتی روایت فقط درست است، آن بسیار عجیب و غریب، مانند Ace Ventura، اما راه بهتر است.
مشاهده لینک اصلی
هنگامی که کریستوفر کشف همسایگان سگ کشته شد، او تلاش می کند تا متوجه شود چه کسی آن را انجام داده است. هر بار که او تلاش می کند، پدرش او را متوقف می کند. آیا کریستوفر سعی می کند رمز و راز را حل کند و بفهمد که چرا هر کس به او رفتار متفاوت می کند؟ خواندن و پیدا کردن برای خودتان. این بسیار خوب بود، اما غمگین خواندن. من این همه را دوست داشتم جز قطعاتی که معادلات ریاضی در آن داشتند. اگر این نوع خواندن را دوست دارید، مطمئن شوید که این کتاب را در کتابخانه محلی خود و در هر کجا که فروخته می شود، بررسی کنید.
مشاهده لینک اصلی
من فقط خواندن این کتاب را برای دومین بار به پایان رساندم. من اولین بار آن را دوست داشتم، و دومین بار آن را دوست داشتم. من کتاب باشگاه Co-Ed را در Williamsburg، Brooklyn سازماندهی می کنم، و توصیه می شود که بخوانید. ما فقط ملاقات ما را برای بحث در مورد آن داشتیم، و همه به نظر می رسید از آن لذت بردن از آن در برخی از سطح و یا دیگری، و هیچ کس هیچ چیز منفی در مورد آن می گویند. من بسیار شگفت زده شدم که بخشی از بررسی های این سایت را بخوانم، از جمله این بررسی که کسی آن را ذکر کرده بود برایLiterary Snobs بود. @ من نمی توانستم با آن اختلاف نظر داشته باشم. من فکر می کنم این امکان وجود دارد که آن را توسط یک نظر سنجی @ sniper @ توصیه می شود و از این رو، او این تصور را دریافت می کند، اما من نیز می توانم کاملا اشتباه باشد. من اعتقاد دارم که هدف از این کتاب حتا برای ایجاد یک بیانیه ادبی عظیم، اما گسترش عموم مردم درک از آنچه که ممکن است مانند اوتیسم. نویسنده چندین ساله با افرادی که مبتلا به اوتیسم بودند بسیار نزدیک بود و این کتاب را از طریق چشم یک پسر 15 ساله مبتلا به اوتیسم می نویسد. او جهان را از نقطه نظر خود توصیف می کند و از تصاویر برای روشن ساختن آنچه که فرآیند تفکر او است شبیه است، که به من خواننده ایده می دهد که تفکر او بسیار متفاوت از افراد متوسط است. داستان بسیار ساده است، اما چرا من فکر می کنم که آن را به خوبی نوشته شده است، به این دلیل است که همیشه به نظر می رسد پیش بینی در مورد آینده چه اتفاقی می افتد. این ساده ترین سطح داستان کارآگاه است. بنابراین، شما را متعجب می کند که چرا چیزهای خاصی برای این پسر اتفاق افتاده است. همانطور که او به شما می گوید چیزها، و شما خودتان فکر می کنید،huh، این نوع عجیب و غریب است. بنابراین شما احساس کمی گیج شده در زمان، اما شخصیت را بررسی می کند و در نهایت به خود و خواننده به درک کل تصویر کمک می کند. بنابراین، به هر حال، من فکر می کنم یک کتاب عالی است. مورد علاقه من، در واقع
مشاهده لینک اصلی
نهایی امتیاز: 3.5 starsDo من یک مورد ملایم Aspergers دارم؟ چیزهایی که من انجام می دهم همان چیزی است که کریستوفر انجام می دهد: (2) بر اساس الگوی رویدادهایی که تعیین می کند روز روز خوبی باشد، تکیه می کند. کریستوفر دوست دارد صبح اتومبیل ها را شمارش کند، می بینم که اگر به ایستگاه می توانم مترو را بگیرم. اگر من نمی توانم آن را قطعا یک شروع خوبی برای یک روز کامل بالقوه نیست. (3) مردم را از بین ببرید. (5) به طور شفاهی جوک ها را تجزیه و تحلیل می کند که من آن را نمی دانم، لطفا توقف کنید. (7) میخواهید یک فضانورد به عنوان یک بچه باشید، زیرا ستاره شناسی و فیزیک منطقی بوده اند. (11) به عنوان یک معتقد عظیم در روال و سفارش است که اگر یک بطری آب بر روی میز آشپزخانه یا ایستگاه تلویزیون نادرست باشد، کمی بیدار می شود، احساس غرور و ناراحت کننده می کنم تا اینکه آن را بردارم یا صاف. (13) جالبترین شباهت بین کریستفورها و روش تفکر من این است که آیا واقعا اینطور است که افرادی که Aspergers فکر می کنند و عقل دارند، تعجب می کنند. آیا مارک هادون این الگوی تفکر آشنا را برای ایجاد این کتاب برای خوانندگان پذیرفته است؟ یا این بود که نویسنده نمی توانست کمک کند اما نوشتن چنین رمان را از آنجایی که سندروم هم وجود ندارد؟ من تعجب کردم که این کتاب را از دیدگاه یک پسر با اسپپرگر بخوانم. نمودار های کمی که کریستوفر برای توضیح بازی های منطقی بازی کرد، یک عنصر طراوت برای نثر بی نظیر بود. با این حال، پس از ابتلا به تازگی فیلم، من متوجه شدم که این کتاب سخت تر و سخت تر شده است. در ابتدا، کریستوفر ها کافی نبودن همدلی را جالب می دانستند، اما بعد متوجه شدم یک الگوی مشابه دوباره و دوباره ظهور می کند: الف. والدین می گویند که کاری انجام نمی دهد. b. کریستوفر این کار را انجام می دهد. والدین عصبانی می شوند. کریستوفر عصبانی می شود e خشم کریستوفر در سیاه و سفید ظاهر می شود. f بسیاری از احساس بد از والدین نتیجه می گیرند. کریستوفر با چاقوی سوئیس بازی می کند. این قدیمی خیلی سریع است. اکثریت کتاب به آسیب عاطفی افراد اطرافش متمرکز است. با این حال، به سمت انتها، زمانی که کریستوفر از چیزی به لحاظ احساسی رنج می برد، تا جایی که از لحاظ جسمی او را تحت تاثیر قرار می دهد، من خودم را خیلی بی حوصله می کردم که نمی توانستم با آنچه که کریستوفر در حال تلاش برای بیان است، قدردانی کنم. به سادگی، زمانی که مهم بود، مراقبت را متوقف کردم. شاید این حالت عاطفی همان چیزی بود که مارک هادون در تلاش برای رسیدن به آن بود، اما من هیچ اعتقادی به کتاب به پایان نرسیدم. همچنین، لعنت را دوست نداشتم. من به طور کلی لعنت نکردم، اما بسیاری از مردم در کریستوفر فریاد زدند و لعنت می کنند که من را متعجب می کند که آیا هادون سعی می کند آگاهی از سندرم اسپرگر را بالا ببرد و مردم را شبیه تند تند کند. باحال نبود. به طور کلی، 3.5 ستاره جامد برای تازگی و سرگرمی. این بسیار جالب بود و بسیار چشم باز می شود تا از طریق چشم انداز یک پسر با اسپرگرز زندگی کند. یک ستاره خاموش برای عقب نشینی به سمت نیمه دوم، اما در نهایت من از اینکه کتاب را از دست می دهم ناراحت نیستم!
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
و اين تضاد آدم را كلافه میكند. انگار كه در تمام طول داستان قهرمانت را در اتاقی زندانی كرده باشند. تا زمانی كه قهرمان در مساحت كوچك آن اتاق محدود، ذهن خودش، قدم برمیدارد همه چيز عادی و خوب به نظر میرسد. اما به محض اينكه بخواهد ذرهای از مرزهای اين اتاق خارج شود و پا به دنيای بيرون بگذارد همه چيز در هم میريزد و خراب میشود.
خرید کتاب ماجرای عجیب سگی در شب
جستجوی کتاب ماجرای عجیب سگی در شب در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
این بهترین داستان های کارآگاهی است و بدترین داستان های خائنانه است و متاسفم برای شبیه چارلز دیکنز، اما درست است. کریستوفر - شخصیت اصلی - Aspergers دارد، و چگونه می توانید با او دوست نداشته باشید وقتی که تصمیم به تحقیق در رابطه با قتل سگ همسایه بعدی خود دارید؟ شما نمی تونید این ترکیب را با تمام تحقیقات خنده دار که ممکن است از فردی که به شدت از مهارت های اجتماعی کم می کند و تلاش برای انجام تحقیقات (که هادون متخصص ضبط می کند) رخ می دهد، و آن را برای یک ماجراجویی فراموش نشدنی سرگرم کننده است. اما از آنجا که هادون از طریق چشم کریستف ها روایت می کند، اغلب اوقات Aspergers مزاحم و یا حتی بدتر از آن، مزاحم و موذی است. حوادث مکرر داستان های بسیاری را به نظر می رسد مانند کت و شلوار فراموش نشدنی. اما وقتی روایت فقط درست است، آن بسیار عجیب و غریب، مانند Ace Ventura، اما راه بهتر است.
مشاهده لینک اصلی
هنگامی که کریستوفر کشف همسایگان سگ کشته شد، او تلاش می کند تا متوجه شود چه کسی آن را انجام داده است. هر بار که او تلاش می کند، پدرش او را متوقف می کند. آیا کریستوفر سعی می کند رمز و راز را حل کند و بفهمد که چرا هر کس به او رفتار متفاوت می کند؟ خواندن و پیدا کردن برای خودتان. این بسیار خوب بود، اما غمگین خواندن. من این همه را دوست داشتم جز قطعاتی که معادلات ریاضی در آن داشتند. اگر این نوع خواندن را دوست دارید، مطمئن شوید که این کتاب را در کتابخانه محلی خود و در هر کجا که فروخته می شود، بررسی کنید.
مشاهده لینک اصلی
من فقط خواندن این کتاب را برای دومین بار به پایان رساندم. من اولین بار آن را دوست داشتم، و دومین بار آن را دوست داشتم. من کتاب باشگاه Co-Ed را در Williamsburg، Brooklyn سازماندهی می کنم، و توصیه می شود که بخوانید. ما فقط ملاقات ما را برای بحث در مورد آن داشتیم، و همه به نظر می رسید از آن لذت بردن از آن در برخی از سطح و یا دیگری، و هیچ کس هیچ چیز منفی در مورد آن می گویند. من بسیار شگفت زده شدم که بخشی از بررسی های این سایت را بخوانم، از جمله این بررسی که کسی آن را ذکر کرده بود برایLiterary Snobs بود. @ من نمی توانستم با آن اختلاف نظر داشته باشم. من فکر می کنم این امکان وجود دارد که آن را توسط یک نظر سنجی @ sniper @ توصیه می شود و از این رو، او این تصور را دریافت می کند، اما من نیز می توانم کاملا اشتباه باشد. من اعتقاد دارم که هدف از این کتاب حتا برای ایجاد یک بیانیه ادبی عظیم، اما گسترش عموم مردم درک از آنچه که ممکن است مانند اوتیسم. نویسنده چندین ساله با افرادی که مبتلا به اوتیسم بودند بسیار نزدیک بود و این کتاب را از طریق چشم یک پسر 15 ساله مبتلا به اوتیسم می نویسد. او جهان را از نقطه نظر خود توصیف می کند و از تصاویر برای روشن ساختن آنچه که فرآیند تفکر او است شبیه است، که به من خواننده ایده می دهد که تفکر او بسیار متفاوت از افراد متوسط است. داستان بسیار ساده است، اما چرا من فکر می کنم که آن را به خوبی نوشته شده است، به این دلیل است که همیشه به نظر می رسد پیش بینی در مورد آینده چه اتفاقی می افتد. این ساده ترین سطح داستان کارآگاه است. بنابراین، شما را متعجب می کند که چرا چیزهای خاصی برای این پسر اتفاق افتاده است. همانطور که او به شما می گوید چیزها، و شما خودتان فکر می کنید،huh، این نوع عجیب و غریب است. بنابراین شما احساس کمی گیج شده در زمان، اما شخصیت را بررسی می کند و در نهایت به خود و خواننده به درک کل تصویر کمک می کند. بنابراین، به هر حال، من فکر می کنم یک کتاب عالی است. مورد علاقه من، در واقع
مشاهده لینک اصلی
نهایی امتیاز: 3.5 starsDo من یک مورد ملایم Aspergers دارم؟ چیزهایی که من انجام می دهم همان چیزی است که کریستوفر انجام می دهد: (2) بر اساس الگوی رویدادهایی که تعیین می کند روز روز خوبی باشد، تکیه می کند. کریستوفر دوست دارد صبح اتومبیل ها را شمارش کند، می بینم که اگر به ایستگاه می توانم مترو را بگیرم. اگر من نمی توانم آن را قطعا یک شروع خوبی برای یک روز کامل بالقوه نیست. (3) مردم را از بین ببرید. (5) به طور شفاهی جوک ها را تجزیه و تحلیل می کند که من آن را نمی دانم، لطفا توقف کنید. (7) میخواهید یک فضانورد به عنوان یک بچه باشید، زیرا ستاره شناسی و فیزیک منطقی بوده اند. (11) به عنوان یک معتقد عظیم در روال و سفارش است که اگر یک بطری آب بر روی میز آشپزخانه یا ایستگاه تلویزیون نادرست باشد، کمی بیدار می شود، احساس غرور و ناراحت کننده می کنم تا اینکه آن را بردارم یا صاف. (13) جالبترین شباهت بین کریستفورها و روش تفکر من این است که آیا واقعا اینطور است که افرادی که Aspergers فکر می کنند و عقل دارند، تعجب می کنند. آیا مارک هادون این الگوی تفکر آشنا را برای ایجاد این کتاب برای خوانندگان پذیرفته است؟ یا این بود که نویسنده نمی توانست کمک کند اما نوشتن چنین رمان را از آنجایی که سندروم هم وجود ندارد؟ من تعجب کردم که این کتاب را از دیدگاه یک پسر با اسپپرگر بخوانم. نمودار های کمی که کریستوفر برای توضیح بازی های منطقی بازی کرد، یک عنصر طراوت برای نثر بی نظیر بود. با این حال، پس از ابتلا به تازگی فیلم، من متوجه شدم که این کتاب سخت تر و سخت تر شده است. در ابتدا، کریستوفر ها کافی نبودن همدلی را جالب می دانستند، اما بعد متوجه شدم یک الگوی مشابه دوباره و دوباره ظهور می کند: الف. والدین می گویند که کاری انجام نمی دهد. b. کریستوفر این کار را انجام می دهد. والدین عصبانی می شوند. کریستوفر عصبانی می شود e خشم کریستوفر در سیاه و سفید ظاهر می شود. f بسیاری از احساس بد از والدین نتیجه می گیرند. کریستوفر با چاقوی سوئیس بازی می کند. این قدیمی خیلی سریع است. اکثریت کتاب به آسیب عاطفی افراد اطرافش متمرکز است. با این حال، به سمت انتها، زمانی که کریستوفر از چیزی به لحاظ احساسی رنج می برد، تا جایی که از لحاظ جسمی او را تحت تاثیر قرار می دهد، من خودم را خیلی بی حوصله می کردم که نمی توانستم با آنچه که کریستوفر در حال تلاش برای بیان است، قدردانی کنم. به سادگی، زمانی که مهم بود، مراقبت را متوقف کردم. شاید این حالت عاطفی همان چیزی بود که مارک هادون در تلاش برای رسیدن به آن بود، اما من هیچ اعتقادی به کتاب به پایان نرسیدم. همچنین، لعنت را دوست نداشتم. من به طور کلی لعنت نکردم، اما بسیاری از مردم در کریستوفر فریاد زدند و لعنت می کنند که من را متعجب می کند که آیا هادون سعی می کند آگاهی از سندرم اسپرگر را بالا ببرد و مردم را شبیه تند تند کند. باحال نبود. به طور کلی، 3.5 ستاره جامد برای تازگی و سرگرمی. این بسیار جالب بود و بسیار چشم باز می شود تا از طریق چشم انداز یک پسر با اسپرگرز زندگی کند. یک ستاره خاموش برای عقب نشینی به سمت نیمه دوم، اما در نهایت من از اینکه کتاب را از دست می دهم ناراحت نیستم!
مشاهده لینک اصلی