اتاق خواب غیرعادی است و ناآشنا. نمی‌دانم کجا هستم و چطور شد که از اینجا سر در آوردم. ماندم چطوری باید خودم را به خانه برسانم. من شب را همین‌جا گذرانده‌ام. با صدای زنی از خواب بیدار شدم و اولش خیال کردم او کنارم روی تخت خوابیده است، ولی بعد متوجه شدم دارد اخبار می‌گوید و من صدای ساعت رادیویی را می‌شنوم، و وقتی چشم‌هایم را باز کردم، دیدم اینجا هستم، در اتاقی که نمی‌شناسم.
خرید کتاب پیش از آنکه بخوابم
جستجوی کتاب پیش از آنکه بخوابم در گودریدز
معرفی کتاب پیش از آنکه بخوابم از نگاه کاربران
من فکر کردم که این کتاب را با انتشار آینده این فیلم بازبینی می کنم تا ببینم آیا نظر من از اولین بار که آن را خوانده ام تغییر کرده است یا خیر. این کار را نکرد. من ممکن است در اقلیت (دوباره) باشد، اما این کتاب بسیار متوسط به عنوان خوانده شده است، کاملا به بیش از حد به نظر من، فیلم احتمالا در واقع بهتر از کتاب است.بنابراین اگر شما هر زمانی که شما به خواب رفتید از دست دادید؟ نام شما، هویت شما، گذشته شما، حتی افرادی که دوست دارید - همه چیز را فراموش کرده اید. و فردی که به شما اعتماد می کند، تنها می تواند به شما نیمی از داستان را بگوید. عالی است؟ و اعدام من امیدوار بودم. اما کتاب خود را کمی کمی متوسط سرگرمی ارائه می کند. در ابتدا من به طرح رسیده بودم و مشتاق دیدم چه اتفاقی برای کریستین رخ می دهد، زیرا خاطرات خود را از هر روز که خوابید، نگهداری می کند تا بتواند روز بعد آنچه را که از دست داده، به خاطر داشته باشد. و من سعی کردم شوهر را ارزیابی کنم، شما می دانید، کسی که او حافظه ندارد؟ من همواره در حال نگاه کردن به او بودم. در حقیقت بخش متوسط این کتاب را کاملا خسته کننده، آن را تکراری پیدا کردم و در حالی که به پایان می رسد، دوباره پایان می یابد، آن را می توانست خیلی بیشتر ، خیلی بیشتر! بهر حال، برای این خواننده کافی نیست. جواب منفی. متاسف. خیلی زشت و یا روانشناختی به اندازه کافی پیچیده شده است. بسیار @ خوب @ خواندن، من صادقانه نمی دانم چه چیزی در سرزمین سر و صدا وجود دارد، اما پس از آن دوباره من اغلب احساس می کنم که در مورد کتاب هایی که @ Bees زانو @ به هر کس دیگری. آیا می خواهم این فیلم را ببینم؟ اوه بله، چون من آن را شنیده ام، بهتر از کتاب است. بنابراین شروع خوبی است. شما در این مورد تصمیم می گیرید، بسیاری از آن ها با آن عاشق شده اند و بسیاری از آنها آن را تحریک کرده اند. کدام سمت حصار را می گیرید؟
مشاهده لینک اصلی
کریستین یک مشکل فوقالعاده دارد: از زمان وقوع یک رویداد خاص، حافظه او ضعیف شده است، به طوری که هر بار که او به خواب میرود، رنج میبرد. صبح روز بعد، او باید داستان زندگی خود را بازخوانی کند. هر روز. هنگامی که او یک یادداشت را در یک مجله ای می نویسد که می گوید: \"نه به بن اعتماد نکنید. چیزها شروع به تجزیه می کنند.\" بنابراین، این یک رمان ابتدایی بود. یک رمان ابتکاری که از ابتدا تا انتها را سرگرم کرد، و به من در نظر گرفت که آیا من واقعا نیاز به قرار ملاقات امروز داشتم. من در نهایت بیرون رفتم اما از طریق تمرین من در جلسه پارک پشیمان شدم اشتیاق به بازگشت به کتاب. این اتفاق نمی افتد که اغلب، حتی با جذب بیشتر از رمز و راز. بسیار زیاد است که من می توانم در مورد طرح و یا شخصیت بدون دادن اسپویلرها بگویید. با این حال، من واقعا دوست داشتم که چگونه نویسنده کریستین، MC ما را تکمیل کرد. خیلی خیلی، که من تحت این تصور بود که S.J. واتسون زن بود من فقط اشتباه را متوجه شدم پس از بررسی آنچه دیگر کتاب های او نوشته شده بود.در حالی که شخصیت ها فوق العاده واقعی بودند، چند موضوع با این طرح توسط راه های شل وجود دارد و من نیز با مشکل از رمان - تا زمانی که من متوجه شدم که نوشتن تکراری تلاشهای تکراری MC ما را امتحان می کند و هر روز قطعاتی از زندگی اش را به اشتراک می گذارد تا متوجه شود که او چه چیزی است و چه اتفاقی برای او افتاده است. من در طول کتاب، چند نظریه داشتم، اما من خوشحالم می گویم که من تا چند فصل گذشته نمیتوانستم راه حل را ببینم، زمانی که به معنای واقعی کلمه در لبه صندلیم نشسته بودم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است.
مشاهده لینک اصلی
من کتابی خواندم که هر روز در هر روز به آن فکر می کردم. من نمی توانستم برای ناهار خود در کار بمانم تا بتوانم آن را بخوانم، نمی توانم منتظر بمانم تا به خانه بروم، بنابراین می توانم آن را بخوانم. 10x بهتر از دختر در قطار - این کتاب را بخوانید
مشاهده لینک اصلی
خداحافظی از یک هیجان خوب نوشته شده، گیر و هیجان انگیز هنگامی که شما یک پرواز طولانی در پیش رو از شما! من به ساعات کوچک شبانه می نگرم (هرگز نمی توانم در هواپیما بخوابم) و کمی بیشتر از نفس کشیدن به جایی که در افغانستان بودم، اگر چه مفهوم داستان - بیدار شدن بدون دانستن اینکه چه کسی هستید، چه افراد اطراف شما می توانند قابل اطمینان و بدون نشانه اینکه چه اتفاقی در روز قبل رخ داد - در فیلم Memento دیده می شود، هنوز هم یک صفحه ی ناراحت کننده، تعصب و درخشان با عمق روحی است. 4،5 ستاره و به شدت توصیه می شود
مشاهده لینک اصلی
ویرایش شده در تاریخ 9 فوریه 2014\nاخبار فوق العاده! دوست داشتنی نیکول کیدمن بازی خواهد کرد کریستین. فیلم در این سین سینما خواهد بود! ---------------------------------------- ------------------------------------- استیون تایلر، به آن ضربه بزنید! *** *** یک اردک و ببینید که چی خوردن. @ اردک دارای یک ذهن غول پیکر *** .- اسپویلر رایگان. خلاصه خلاصه: ما یک زن در هجده ساله خود داریم که یک مورد نادر از آمنیازی را دارد. هر بار او می رود به خواب آن پاک کردن حافظه تمیز. صبح وقتی که او از خواب بیدار می شود، به یاد نمی آورد که او چه جایی است، چند سالش است یا کسی که در کنار او خواب است. پس از آن شوهر باید او را توضیح دهد (هر روز، بارها و بارها) که کجا و کجاست. او یک حادثه بدی داشت که 20 سال پیش اتفاق افتاده بود و او همسرش بود. آنها پسر داشتند که در 19 سالگی در افغانستان کشته شد. و هر روز او از همان احساسات می رود. اولین وحشت، و سپس غم و اندوه، سردرگمی و ناامیدی. همانطور که من شروع به خواندن کردم، من شروع کردم کاملا خسته کننده است. این همان چیزی بود بارها و بارها. بعضی از دکتر های خوب قدیمی به نظر می رسد از هیچ جا، به او گفت که آنها در حال حاضر ملاقات کرده اند و او می خواهد کمک کند. او به او می گوید که مجله را بنویسد. بیشتر این داستان توسط مجله او گفته شده است. در ابتدا تقریبا همان چیزی است که روز به روز او را از خواب بیدار می کند، وحشت زده، و سپس شوهرش از طریق یک روال به توضیح همه چیز تا زمانی که او می افتد. این حدود 20 درصد داستان را می گذراند. او بعضی چیزها را به یاد می آورد یا شاید فقط رنگی از تخیل اوست. او خود را تردید می کند. آیا حافظه است؟ یا فقط چیزی است که ذهن خود را از بین می برد، تلاش می کند تا برخی پاسخ ها را پیدا کند؟ که همچنین باعث می شود یک خواننده به آن شک کند. وقتی او شروع به یادآوری (؟) چیزهای بیشتری کرد، سوء ظن هایم را در مورد اینکه چه کسی حقیقت را می گوید و دروغ می گوید، مطرح کرد. تا زمانی که من 40٪ رو دیدم، همه مشکوک بودند و پر از sh ** بودند. او بعضی از چیزهایی را که از دکتر قدیمی خوب دچار مشکوک شده بود به یاد آورد. او با او مواجه شد. او دروغ گفت. او گفت که او نداشت، او فقط نگفت که او تمام حقیقت را می گوید، زیرا او جای او را برای گفتن نداشت. طرفش از این داستان خیلی متقاعد شد و باعث شد من فکر کنم شوهرش دروغگو بود. اما چرا؟ سپس، او با او مواجه شد، او در مورد آن خوشحال نبود. تعجب کرد، شوکه شد اما او نیز یک توضیح داشت. نه تنها این، او تا به حال اسناد و تصاویر خود را به پشت خود را از داستان تا. اگر چه او دروغ می گوید، من به نوعی فهمیدم چرا او این کار را کرد. من فکر می کنم این کار را در کفش هایش انجام داده ام. دو نفر به دو داستان بسیار متقاعد کننده، اما بسیار متفاوت صحبت می کنند. آن را به من کاملا گیج. برای اضافه کردن آن به آن همه، برخی از دوستان از دست رفته از دست رفته دوباره ظاهر از هیچ جا، گفت که او فراتر از خوشحال است به طور کامل از کریستین می شنوید. Hm ... و در اینجا همه چیز شروع به بسیار گیج کننده است. می دانید یک یا چند نفر دروغ میگویند، اما چه کسی؟ کدام یک از آنها؟ چرا، دستور کار آنها چیست؟ سپس، کریستین چیزهای بیشتری را به یاد می آورد که باعث میشود همه آنها مشکوک باشند. و سپس، من نتیجه گرفتم که همیشه همسرم است. منظورم اینست که باید باشد، درست است؟ در اغلب موارد، هميشه شوهرش است. اين كتاب همانند تلاش براي كد كد داوينچي بود. حدس می زنم چه کسی این کار را انجام داده و چه انگیزه هایش غیر ممکن بود غیرممکن بود. در نهایت از آن ناپدید شد. خاطرات بیشتری به وجود آمد که بعضی از مظنونین را رد کرد. حدود 70٪ در آن احساس کردم که من تمام پاسخ ها را داشتم. در آنجا هنوز هیچ سؤال ناچیز وجود نداشت اما من فکر کردم این درست است. این مهم نبود. اما پس از آن فکر کردم: من هنوز 30٪ دارم. چه اتفاقی افتاد؟Then، تمام جهنم شل شد و متوجه شدم که من حتی نیمی از داستان را نمی دانم. من هرگز آن را ندیدم پایان دادن به وحشیانه و کمی ناراحت بود، اما درخشان بود.این یک تونر صفحه بود. داستان غم انگیز اما شگفت انگیز. من نمی توانم صبر کنم تا کتاب بعدی این نویسنده را بخوانم.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پیش از آنکه بخوابم
خرید کتاب پیش از آنکه بخوابم
جستجوی کتاب پیش از آنکه بخوابم در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
کریستین یک مشکل فوقالعاده دارد: از زمان وقوع یک رویداد خاص، حافظه او ضعیف شده است، به طوری که هر بار که او به خواب میرود، رنج میبرد. صبح روز بعد، او باید داستان زندگی خود را بازخوانی کند. هر روز. هنگامی که او یک یادداشت را در یک مجله ای می نویسد که می گوید: \"نه به بن اعتماد نکنید. چیزها شروع به تجزیه می کنند.\" بنابراین، این یک رمان ابتدایی بود. یک رمان ابتکاری که از ابتدا تا انتها را سرگرم کرد، و به من در نظر گرفت که آیا من واقعا نیاز به قرار ملاقات امروز داشتم. من در نهایت بیرون رفتم اما از طریق تمرین من در جلسه پارک پشیمان شدم اشتیاق به بازگشت به کتاب. این اتفاق نمی افتد که اغلب، حتی با جذب بیشتر از رمز و راز. بسیار زیاد است که من می توانم در مورد طرح و یا شخصیت بدون دادن اسپویلرها بگویید. با این حال، من واقعا دوست داشتم که چگونه نویسنده کریستین، MC ما را تکمیل کرد. خیلی خیلی، که من تحت این تصور بود که S.J. واتسون زن بود من فقط اشتباه را متوجه شدم پس از بررسی آنچه دیگر کتاب های او نوشته شده بود.در حالی که شخصیت ها فوق العاده واقعی بودند، چند موضوع با این طرح توسط راه های شل وجود دارد و من نیز با مشکل از رمان - تا زمانی که من متوجه شدم که نوشتن تکراری تلاشهای تکراری MC ما را امتحان می کند و هر روز قطعاتی از زندگی اش را به اشتراک می گذارد تا متوجه شود که او چه چیزی است و چه اتفاقی برای او افتاده است. من در طول کتاب، چند نظریه داشتم، اما من خوشحالم می گویم که من تا چند فصل گذشته نمیتوانستم راه حل را ببینم، زمانی که به معنای واقعی کلمه در لبه صندلیم نشسته بودم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است.
مشاهده لینک اصلی
من کتابی خواندم که هر روز در هر روز به آن فکر می کردم. من نمی توانستم برای ناهار خود در کار بمانم تا بتوانم آن را بخوانم، نمی توانم منتظر بمانم تا به خانه بروم، بنابراین می توانم آن را بخوانم. 10x بهتر از دختر در قطار - این کتاب را بخوانید
مشاهده لینک اصلی
خداحافظی از یک هیجان خوب نوشته شده، گیر و هیجان انگیز هنگامی که شما یک پرواز طولانی در پیش رو از شما! من به ساعات کوچک شبانه می نگرم (هرگز نمی توانم در هواپیما بخوابم) و کمی بیشتر از نفس کشیدن به جایی که در افغانستان بودم، اگر چه مفهوم داستان - بیدار شدن بدون دانستن اینکه چه کسی هستید، چه افراد اطراف شما می توانند قابل اطمینان و بدون نشانه اینکه چه اتفاقی در روز قبل رخ داد - در فیلم Memento دیده می شود، هنوز هم یک صفحه ی ناراحت کننده، تعصب و درخشان با عمق روحی است. 4،5 ستاره و به شدت توصیه می شود
مشاهده لینک اصلی
ویرایش شده در تاریخ 9 فوریه 2014\nاخبار فوق العاده! دوست داشتنی نیکول کیدمن بازی خواهد کرد کریستین. فیلم در این سین سینما خواهد بود! ---------------------------------------- ------------------------------------- استیون تایلر، به آن ضربه بزنید! *** *** یک اردک و ببینید که چی خوردن. @ اردک دارای یک ذهن غول پیکر *** .- اسپویلر رایگان. خلاصه خلاصه: ما یک زن در هجده ساله خود داریم که یک مورد نادر از آمنیازی را دارد. هر بار او می رود به خواب آن پاک کردن حافظه تمیز. صبح وقتی که او از خواب بیدار می شود، به یاد نمی آورد که او چه جایی است، چند سالش است یا کسی که در کنار او خواب است. پس از آن شوهر باید او را توضیح دهد (هر روز، بارها و بارها) که کجا و کجاست. او یک حادثه بدی داشت که 20 سال پیش اتفاق افتاده بود و او همسرش بود. آنها پسر داشتند که در 19 سالگی در افغانستان کشته شد. و هر روز او از همان احساسات می رود. اولین وحشت، و سپس غم و اندوه، سردرگمی و ناامیدی. همانطور که من شروع به خواندن کردم، من شروع کردم کاملا خسته کننده است. این همان چیزی بود بارها و بارها. بعضی از دکتر های خوب قدیمی به نظر می رسد از هیچ جا، به او گفت که آنها در حال حاضر ملاقات کرده اند و او می خواهد کمک کند. او به او می گوید که مجله را بنویسد. بیشتر این داستان توسط مجله او گفته شده است. در ابتدا تقریبا همان چیزی است که روز به روز او را از خواب بیدار می کند، وحشت زده، و سپس شوهرش از طریق یک روال به توضیح همه چیز تا زمانی که او می افتد. این حدود 20 درصد داستان را می گذراند. او بعضی چیزها را به یاد می آورد یا شاید فقط رنگی از تخیل اوست. او خود را تردید می کند. آیا حافظه است؟ یا فقط چیزی است که ذهن خود را از بین می برد، تلاش می کند تا برخی پاسخ ها را پیدا کند؟ که همچنین باعث می شود یک خواننده به آن شک کند. وقتی او شروع به یادآوری (؟) چیزهای بیشتری کرد، سوء ظن هایم را در مورد اینکه چه کسی حقیقت را می گوید و دروغ می گوید، مطرح کرد. تا زمانی که من 40٪ رو دیدم، همه مشکوک بودند و پر از sh ** بودند. او بعضی از چیزهایی را که از دکتر قدیمی خوب دچار مشکوک شده بود به یاد آورد. او با او مواجه شد. او دروغ گفت. او گفت که او نداشت، او فقط نگفت که او تمام حقیقت را می گوید، زیرا او جای او را برای گفتن نداشت. طرفش از این داستان خیلی متقاعد شد و باعث شد من فکر کنم شوهرش دروغگو بود. اما چرا؟ سپس، او با او مواجه شد، او در مورد آن خوشحال نبود. تعجب کرد، شوکه شد اما او نیز یک توضیح داشت. نه تنها این، او تا به حال اسناد و تصاویر خود را به پشت خود را از داستان تا. اگر چه او دروغ می گوید، من به نوعی فهمیدم چرا او این کار را کرد. من فکر می کنم این کار را در کفش هایش انجام داده ام. دو نفر به دو داستان بسیار متقاعد کننده، اما بسیار متفاوت صحبت می کنند. آن را به من کاملا گیج. برای اضافه کردن آن به آن همه، برخی از دوستان از دست رفته از دست رفته دوباره ظاهر از هیچ جا، گفت که او فراتر از خوشحال است به طور کامل از کریستین می شنوید. Hm ... و در اینجا همه چیز شروع به بسیار گیج کننده است. می دانید یک یا چند نفر دروغ میگویند، اما چه کسی؟ کدام یک از آنها؟ چرا، دستور کار آنها چیست؟ سپس، کریستین چیزهای بیشتری را به یاد می آورد که باعث میشود همه آنها مشکوک باشند. و سپس، من نتیجه گرفتم که همیشه همسرم است. منظورم اینست که باید باشد، درست است؟ در اغلب موارد، هميشه شوهرش است. اين كتاب همانند تلاش براي كد كد داوينچي بود. حدس می زنم چه کسی این کار را انجام داده و چه انگیزه هایش غیر ممکن بود غیرممکن بود. در نهایت از آن ناپدید شد. خاطرات بیشتری به وجود آمد که بعضی از مظنونین را رد کرد. حدود 70٪ در آن احساس کردم که من تمام پاسخ ها را داشتم. در آنجا هنوز هیچ سؤال ناچیز وجود نداشت اما من فکر کردم این درست است. این مهم نبود. اما پس از آن فکر کردم: من هنوز 30٪ دارم. چه اتفاقی افتاد؟Then، تمام جهنم شل شد و متوجه شدم که من حتی نیمی از داستان را نمی دانم. من هرگز آن را ندیدم پایان دادن به وحشیانه و کمی ناراحت بود، اما درخشان بود.این یک تونر صفحه بود. داستان غم انگیز اما شگفت انگیز. من نمی توانم صبر کنم تا کتاب بعدی این نویسنده را بخوانم.
مشاهده لینک اصلی