کتاب ربه کا

اثر دافنه دوموریه از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: آذرمیدخت معبودی-ادبیات انگلیس

شب گذشته به خواب رفتم و دوباره به ماندری رفتم. .

این رمان در مونت کارلو شروع می شود، جایی که قهرمان ما با ماشیم وین ویمز، ناف خجالتی و پیشنهاد ناگهانی ازدواج، پاهای خود را بریده است. او یتیم شده و به عنوان یک خانم لیدی کار می کند، او به سختی می تواند شانس خود را باور کند. تنها زمانی که آنها به املاک کشور عظیم خود می رسند، او متوجه می شود که یک سایه همسر دیرین خود را بر سر زندگیاش می گذارد - او را با یک بدبختی که تهدید می کند ازدواج آنها را از فراز قبر نابود کند، به ارمغان می آورد.


خرید کتاب ربه کا
جستجوی کتاب ربه کا در گودریدز

معرفی کتاب ربه کا از نگاه کاربران
@ ما برندگان آزمون را بیرون آورده ایم، هرچند ما از مصیبت نجات یافته ایم @\nاین یکی از آن کتابهایی است که باید از کمترین دانستن شروع شود و اینکه چقدر پیچیده است. از صفحات اول چه خارج از غرفه بی ثباتی راوی ناشناخته است، یکی (فوق العاده نیاز به یک دوست / راهنمای برای زندگی جدید خود را) و دختر جوان نا امن که به عنوان ماه عبور از او در دیدار ماکسیم د وینتر در مونت کارلو تا پایان داستان، تغییر زیادی دارد. زمان محلی من می خواستم برای انجام خوبی دلیل آن را مانند یک آهو از دست داده در جاده نگاه وجود دارد، دیگران می خواست به فریاد نیست estúpida و دیگران به سادگی سمت چپ من فکر زن! @ @ ¡¡que (و نه در یک راه خوب) اما در پایان این اوست و به عنوان وسواسهای او توضیح می دهد که چه چیزی باعث شد که من بخواهم خواندن را ادامه دهم، غیر ممکن بود که نمی دانستم چه اتفاقی می افتد. @ متعلق به گذشته، و فقط یک حافظه بود @\nماکسیم، نوعی شخصیتی است که شما از آن نفرت دارید، اما شما باید در مورد او بدانید. این سرد، متفکر، منفعلانه و قابل توجه است. این روایتگر ما را مانند آن است که دخترش بیشتر از همسرش است و دائما دنیای خود را به طور مداوم دلیلی برای انجام آن به دست می دهد؟ بله، پس از بارگذاری با گذشته ای که شما را به طور مداوم عذاب می کند و به سختی می توانید او را احمق کنید. @ چقدر محدود بود که پل ارتباط واقعیت با آنچه که ممکن است داشته باشد! @\nو پس از آن قهرمان واقعی ما Manderley وجود دارد، خانه مسئول نخ ریسی داستان است، زیبایی و عظمت آن کسی است که مجموعه تن به خاطر اتفاقاتی که در ابتدا به خانم دو وینتر شکنجه گران است. در حقیقت به لطف ماندلی، به نظر می رسد که روح ربکا، آنتاگونیست اصلی است. زن زیبای، دلپذیر، غافلگیر و هوشمند با جنبه های بیشتری نسبت به خواننده می تواند در ابتدا پیش بینی کند اما در یک لحظه طیفی برای همه، از جمله تماشاگران، می شود. من حتی او را وسواس هم دوست داشتم او را به من همانطور که خانم دنوره گفته بود، او را از بالای گالری تماشا کرد، و من در حالی که شروع به نوشتن نامه های خود را روی میز خود کردم، کنار من نشسته بودم. آن بارانی که من پوشیدم، پارچه ای که من آن را پوشیدم ... او بود. شاید او ببیند من آنها را می گیرم جاسپر سگ او بوده است و حالا پشت سر من است. رزها او بودند و حالا من آنها را قطع کردم. او از من متنفر بود و از من مانند او ترسید؟ آیا او نمی خواست مکسیم را تنها در خانه ببیند؟ من می توانم با زندگی زندگی کنم، اما مرده نیست ... او و من نمی توانستم مبارزه کنم. برای من خیلی قوی بود.\nراه این داستان نوشته شده است قانع کننده از últimas 150 صفحه به طور کامل نهایی را و به تفاوت های ظریف جدید به شخصیت است، در واقع من فکر می کنم یکی از بهترین انتهای من با وجود اینکه نمی خواند غیر منتظره چه من بیشتر اذیت رابطه راوی با ماکسیم، مهربان، وسواسی، ملکی و تا حدودی agresivahacen تعامل خود detestará بود اما من نمی توانستم صبر کنید تا ببینید آن لحظات. @ آیا شما اعتقاد دارید که اکنون به ما نگاه می کنید؟ آیا اعتقاد دارید که مرده ها می آیند و زندگی می کنند؟ @\nداستان بسیار توصیه شده اگر شما توضیحات طولانی از مکان ها را نادیده نگیرید زیرا، همانطور که گفتم، در اینجا پادشاهی واقعی خانه است. @ Rebekah، همیشه Rebekah من هرگز از شر ربکا خلاص نمی شوم

مشاهده لینک اصلی
ساختن حیله و تزویر از املاک و مستغلات انگلستان، که در سال 1938 موفق به کسب جایزه ملی کتاب 1938 شد، شبیه جین اایر است، زیرا هر دو شامل املاک وحشتناک و حضور روحانی یک همسر سابق است. با این همه، هرچند که این ترسناک تر از آن است که اگر شما هیچ ایده ای از انتظار نداشته باشید، همانطور که من این رمان را خوانده ام (و نه زمانی که من جین ایر را خوانده ام). شخصیت اصلی و شخصیت نامعلوم و راوی اول شخص خجالتی است بورژوازی آرامبخشی در اوایل دهه ی 20، که در حالی که به عنوان همراه به یک زن آمریکایی مودبانه آمریکایی ثروتمند در تعطیلات در مونت کارلو، به دنبال آقای ماکسیم دمینستر، یک انگلیسی انگلیسی به تازگی بیداد و ثروتمند 42 ساله، می پردازد. او از او می خواهد با او ازدواج کند او می گوید: بله. اولین دو سوم رمان به نظر می رسد توسط du Maurier به عنوان نوعی عاشقانه گوته با یک زیر متن بسیار ترسناک مربوط به اولین خانم de Winter، ربکا، که فرض می شود غرق شدن پس از ناپدید شدن بیش از یک سال در گذشته. خانم دو موریج خوانندگان را درگیر می کند که آیا خانم ما می تواند به عشق و احترام واقعی د وینتر برسد (به جای اینکه او را به عنوان یک کودک در همه جا به جز اتاق خواب در نظر بگیرد) و اینکه آیا می تواند نقش اجتماعی بی دست و پا را بازی کند که به عنوان همسر به وین در یک املاک کشور بزرگ انگلیسی زمانی که او معتقد است که او هیچ شکی در تقلید از همسر اول کاملا نفیس ندارد. رؤیای زن ما باید تحت نظارت های یک کارمند عجیب و غریب، از جمله خانم دانور، خدمتکار به طرز قابل توجهی ترسناک باشد. [توجه: بدون شک خانم دانوره از الهام گرفتن از آرامش وحشت زده و فیلم های خندان انگلیسی ترسناک (در یک املاک بزرگ) الهام گرفته است. راوی ما باید با تحقیر خانم دانوور، ترفندهای شریرانه و خاطرات بدخوابی او از ربکا کامل مواجه شود. در حدود دو سوم نقطه، دو موریور این رمان را با پیچ و خم سرد، به نظر می رسد به طوری که سحر و جادو سیاه و سفید، به یک هیجان فوق العاده تعلیق. این تحول به رؤیای ما اجازه می دهد از طلا و جواهر در یک املاک گسترده انگلیسی به خانم دینیماند ماندری، با شکوه و بالغ، توسعه یابد. به شدت توصیه می شود، اما نه کاملا 5، یک امتیاز که من می توانم اعتراف ممکن است من توسط حساسیت من به ژانر منجر شود.

مشاهده لینک اصلی
به عنوان یک خواننده، چیزی شبیه به شادی کشف نیست. از طریق کتابی که هیچ وقت از آن خبر نداشتید، خواندن آن را ندارید و کاملا دوستش دارید. و سپس بیرون رفتن و گفتن 10 نفر دیگر در مورد تجربه باور نکردنی. این اتفاق پس از خواندن Daphne du Maurierrebecca به من رسید. مطمئنا من دقیقا \"کشف\" ربکا نبودم. کلمبوس امریکا را کشف کرد. پس از همه، آن را در سال 1938 منتشر شد و هرگز چاپ نشده است. بیشتر به نقطه، من از وجود آن نادان بودم. به عنوان یک جنگجوی جنگ جهانی دوم (و طرفدار فنون کن فولت)، می دانستم که آلمانی ها از ربکا به عنوان کلید یک کتاب کد استفاده می کنند. من می دانستم که هیچکاک یک نسخه فیلم را اجرا می کند. و من می دانستم خطوط افتخاری معروف: \"آخرین شب من رویای من دوباره به Manderley رفتم.\" هیچ چیزی که من در مورد کتاب می دانست، با این حال، من را تشویق به آن را انتخاب کنید. عنوان بی خطر است. این خط بازه بی معنی است (ماندلی؟ ماندلای چه جهنمی است؟) به هر حال، پس از خواندن برخی از لیست ها و یا دیگر - به اعتقاد من این لیستی از کتاب های خوانده شده پس از گون دختر بود - کشیده شده، کپی استفاده شده از ربکا به پایان رسید در قفسه من. سپس یک شب آن را روی میز کنار تختم گذاشتم. بقیه تاریخ است بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار بسیار کوچک و بی اهمیت تاریخ است. ربکا داستان دوم خانم ماکسیم وین است و در نخستین شخص از نظر او صحبت می شود. وقتی رمان شروع می شود، خانم دوم زمستان دوم - او هرگز نامیده می شود - در حال زندگی کم و بیش در خارج از کشور. او خاطره طولانی در مورد زمان خود را در مونت کارلو، بازی می کند خدمتکار به یک زن آمریکایی آغاز می شود. در آنجا او با Maximilian de Winter ثروتمند، مردی که دارای املاک مشهور و زیبا Cornish به نام Manderley است، ملاقات می کند. پس از یک عاشق خورشید، راوی - \"شکننده و خودآگاه\"، naï¯ve - با Maxim ازدواج می کند و با او به املاک خود بازگشت. در خانم خانم خانم خانم دیمیتی، سه شخصیت جالب، تنها یکی از آنها را تحریک می کند. اول، املاک و مستغلات، Manderley است. هر دو خانه و محوطه اطراف آن در جزئیات غنی و با احترام توصیف شده است. این مکان مکسیم دیمینت را دستگیر می کند و به زودی نیز به خانم دومی زمستان می رسد. شخصیت اصلی دوم یعنی \"کسی که در واقع یک انسان زنده است\"، خانم دانور، سرگردان و سرگردان است. او بر یک بخش خیرخواه و غیرقابل استفاده از خانواده، با منظره دریا سرپرستی می کند. شخصیت سوم شخص حافظه است. او اولین خانم دوی Winter است: ربکا. گرچه ربکا در حال مرگ است، زمانی که خانم دوم زمستان داستان خود را آغاز می کند، حضور او - روح او - به شدت به همه و همه چیز بستگی دارد. زندگی و مرگ او نیروی راننده و رمز و راز مرکزی است. ربکا خانم دانور، در مورد ماکسیم، در مورد هر کسی که با او تماس برقرار کرده است، خانم دوم زمستان را به طور مداوم خم می کند و این چیزی است که من می توانم در مورد این طرح بگویم. من هیچوقت سرمایه گذاری نمی کنم من حتی نمی توانم آن را پشت تگ اسپویلر پنهان کنم. یکی از لذت های بزرگ خواندن این کتاب این است که من نمی دانستم پایان. با ادبیات کلاسیک نادرست است. به سختی می توان از طریق زندگی به عنوان یک انسان تحصیل کرده با دسترسی به اینترنت بدون درکی از پیچ و تاب ها، چرخش ها، شگفتی ها، اوج ها، ادبیات معروف، سخت زندگی کرد. ربکا به عنوان یک ناشناخته مطلق به من آمد، فقط با یک عنوان مبهم و یک خط مشهور مشهور. خوب، من این را می گویم. ربکا آهسته شروع می کند من احساس می کنم مجبور به گفتن این به این دلیل است که پس از من به پایان رسید و آن را دوست داشتم، من شروع به توصیه چیزی چپ و راست. بعضی از دوستانم که به قضاوت من اعتماد دارند، من را بر این پیشنهاد گذاشتند و بلافاصله به من نگاه کرد. خواندن را ادامه دهم، گفتم در یک نقطه خاص، قدم زدن و تیزهوش، قوس روایت نامشخص، به عنوان یک تله خرس به مکان میچرخد. همه چیز در یک بار، تکه تکه کردن روش می رود به تعلیق پیانو سیم. من از طریق صفحات با نرخ فوق العاده، تقریبا skimming شدم. این نوع رمان است که چشم شما را می خواهد تا صفحه سمت راست را تقلید کند در حالی که چپ هنوز خوانده نشده است. لازم به ذکر است که این پایان دادن است و نه - خوب، آن کمی بحث برانگیز است، حداقل در شرایط کیفی. حتی Daphne du Maurier با آن مشکلی داشت. (نسخه من از رمان شامل یک پایان متناوب، و همچنین یک مقاله از نویسنده شرح تغییرات). من می گویم این به این دلیل است که همان دوستانی که در طول قسمت های اولیه رمان به من نگاه می کردند، این نگاه ها را هنگامی که به پایان رسید، بلند کردند. همچنین می توان گفت که دو موریور زیبایی می نویسد. اگرچه راوی او هرگز به عنوان یک فرد تعریف نشده است - هرگز نامی از او نگرفته است، حتی \"کاملا مشخص است.\" (من می توانم بین خانم دوم زمستانی و خجالتی، نورونیستی Eleanor Vance در Shirley Jackson 'The Haunting of Hill House' خط را ببینم). رمز و رازهایی که دو موریه به نمایش می گذارد، به دقت و با دقت بسیار پراکنده شده است، به طوری که وقتی شما به پایان رسید، قسمت های خاصی از بین می روند. دو موریه نیز شگفت انگیز در ایجاد حس مکان است که هر دو زیبا و پیشگویی است: آسمان، در حال حاضر بیش از حد ...

مشاهده لینک اصلی
وقتی چیزی را می خواهی، تمام دنیا به توافق می رسند که این کار را انجام دهد. نقل قول فوق به خوبی در ربکه من خوانده می شود. من این کتاب را در کتابخانه دانشگاه داشتم و من آن را «نه»، دفعه بعد به شما گفتم و این چنین شریری از من بود! خوشبختانه من این کتاب را از یک دوست دریافت کردم و باید بگویم که جهان خواندن من هرگز همانند دیگر نبوده است. این یک کتاب Id است که می خواهد به همه کسانی که از کلاسیک ها و هر کس که می گویند آنها کلاسیک را نمی خوانند توصیه می شود. این یک کتاب را بخوانید و کلیه تئوریهای شما درباره کلاسیک تغییر خواهد کرد.

مشاهده لینک اصلی
خوب. این قطعا متفاوت از آنچه من انتظار داشتم. در بررسی هایی که قبلا خواندم، ربکا به عنوان یک رمز و راز قتل موقت و گوتی توصیف شد. و آخرین سوم کتاب فقط همین بود. اما دو سوم اول، قطعا بیشتر از مطالعه شخصیت است. ما به یک قهرمان جوان و نامعلوم در مونت کارلو معرفی شده ایم، جایی که او به عنوان یک همدم به یک زن بسیار ناراحت کننده کار می کند. پس از یک عاشقانه کوتاه، او با Maxim de Winter ازدواج می کند، مردی دو بار او را سن و با او به املاک بزرگ خود، Manderley می آید. همسر اول، ربکا، حدود یک سال قبل فوت کرد. وقتی خانم دیمیندی جدید به ماندرلی می رسد، محل خاطرات و عواقبش پر شده است. خانم دانور، خانه دار، به ربکا احترام می گذارد و همسر جدیدش را فورا دوست ندارد. علاوه بر این، شخصیت عجیب و غریب به نقطه اضطراب اجتماعی است. ماکسیم یک شوهر حامی یا فریبنده نیست بیشتر وقت ها آرام و دور و همدم و همسایگی صمیمانه و همسایگی قهرمانانه تصور می شود هرگز تحقق نمی یابد. او احساس می کند کاملا به تنهایی و به طور کامل ناکارآمد در نقش او به عنوان معاون املاک بزرگ است. او حتی خود را به یک حیوان خانگی مقایسه می کند: او بیش از فنجان چای به من لبخند زد و سپس به روزنامه بر روی صندلی صندلی خود رسید. لبخند پاداش من بود مثل یک جادوگر به سمت جاسپر. پس سگ خوبی، دراز کشیدن، دیگر من نگران نباش Shes ترس از بندگان است و اجرا می شود و پنهان است که او می بیند بازدید کنندگان نزدیک است. او موافق با همه چیزهایی است که مردم می گویند و قادر به دادن سفارشات و یا ابراز نظرات مستقل نیستند. اکثر اوقات او مانند یک دانش آموز کوچک احمقانه احساس می کند. علاوه بر این، او تخیل بسیار واضح دارد، همیشه صحنه هایی را در سرش بازی می کند و تصور می کند مردم چه چیزی در مورد او می گویند و خود را با نگرانی خسته می کند. اما زمانی که او لحظه ای به خودش می رسد و می تواند در نهایت آرام شود، فورا احساس گناه می کند: اگر ماکسیم اینجا بود، نباید دروغ گفت، همانطور که بودم، جویدن یک قطعه چمن، چشمانم بسته بود. من باید او را تماشا کرده بودم، چشم های او را نگاه می کردم، بیان او. اگر او آن را دوست دارد، اگر او خسته بود، تعجب می کرد. تعجب آنچه را که او فکر می کرد حالا من می توانم آرام باشم، هیچ کدام از این چیزها مهم نیست. ماکسیم در لندن بود چطور دوست داشتنی باشیم که مجبور به تنهایی باشیم نه، منظورم این نیست. من بی اراده، شرور بودم این چیزی نبود که منظورم بود ماکسیم زندگی من و جهان من بود بسیاری از خوانندگان به نظر میرسد که با قهرمانان مطیع، خجالت و ناتوانی در عمل رفتار می کنند، اما من فکر می کنم که این داستان کاملا منطبق با داستان است. او چند بار چنین گمان خود را می کند، عمدتا به دلیل اینکه او ترسو است. من معتقدم که این خاطرات خوانندگان را از رویدادهای مشابه ترسیم می کند - همه ما در آنجا هستیم، اگر نه به اندازه اغلب این دختر فقیر. این کتاب چند بار بیش از حد به من فشار آورد - مخصوصا زمانی که دیدم آن را میبینم. اما من صادقانه می توانم بگویم که من دوست داشتم در مورد کسی که از ترس و اضطراب صحبت می کند خواندن داشته باشد، به عنوان چیزی بسیار دشوار است که تغییر کند. من فکر میکنم این واقعگرا و متضاد خوبی با تمام قهرمانان قوی و قهرمان وجود دارد. من همچنین شخصیت های قوی زن را دوست دارم، اما من همه را برای تنوع. مردم متفاوتند هر دو مردان و زنان می توانند اعتماد به نفس کم داشته و نوع شخصیت او نیز باید نوشته شود. داستان ماجراجویی سنتی که در آن قهرمان / قهرمان، شجاعت درونی خود را به سرعت و به طور چشمگیری درک می کند، به این دلیل که آنها به شدت به آن نیاز دارند وقتی که با یک خطر فوری مواجه می شوند، همیشه من را آزار می دهد. به این راحتی نیست! این یک توضیح بسیار واقعی و روانشناختی است و گاه گاهی دلهره آورانه توصیفی از اینکه کم اعتماد به نفس و خجالت چقدر است. کنتراست شدید میان شوهر اول وحشی و خشونت آمیز و همسر دوم خجالتی و خجالتی، انتخاب دو شخصیت روحانی بسیار محتاطانه است و کاملا ضروری است که طرح برای کار باشد. تصور کنید که همسر دوم به عنوان نخستین اعتماد به نفس بوده است. هرگز شک و تردید ندارم، هرگز نمی ترسم بگویم که بندگان چه کاری انجام می دهند یا بیشتر از ماکسیم خواستار هستند - به سختی می توان هیچ داستان یا تنش هایی برای گفتن از آن داشت. من معتقدم که ماکسیم را کمتر از دو موریور در نظر گرفتیم. اعتراف او به عشق، زمانی که آن را در نهایت داده می شود، واقعا قابل اعتماد نیست. این یک داستان درباره یک زن خوب است که یک مرد زخمی را شفا می دهد، کمی شبیه جین اایر. اما این طرح نسبتا معمول و عاشقانه بسیار رضایت بخش نیست و واقعا یک تفسیر معتبر از رمان نیست. از آنجا که با ازدواج با مکسیم، شخصیت اصلی به همان وضعیتی که او شروع کرد، به عنوان یک همدم تسلیمند به یک مرد خواستار، بسیار مسن تر می افتد. تنها تفاوت این است که در حال حاضر حقوق خود را به شکل عشق، نه سکه می آید.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ربه کا


 کتاب ناراحت نباش،سام!
 کتاب دعوا نکن،هنری!
 کتاب دین و نگرش نوین
 کتاب یونگ : مفاهیم کلیدی
 کتاب گری لینکر پشت درهای بسته
 کتاب کشف و خلق فرصت های درآمدساز