کتاب شبانه ها

اثر کازوئو ایشی گورو از انتشارات نشر چشمه - مترجم: علی رضا کیوانی نژاد-ادبیات انگلیس

شبانه ها شامل پنج داستان کوتاه است که عبارتند از: خواننده، زیرو رو بشه دنیا من دوست دارم، تپه های مالورن، شبانه، نوازنده های ویولن سل.
علی رضا کیوان نزاد مقدمه خوبی درباره این مجموعه داستان در ابتدای کتاب آورده. همچنین توضیحات مفصلی درباره اسامی ذکر شده در داستان ها در پایان کتاب تحت عنوان یادداشت ها ضمیمه شده است.
« زندگی بزرگ تر آن است که فقط عاشق یک نفر باشی. تو از این جا بیرون می روی استیو. آدمی مثل تو آدم معروف شدن نیست. مرا ببین. وقتی این باندپیچی ها برداشته شود واقعا همانطور که بیست سالم بود به نظر می رسم؟ نمی دانم. از آخرین طلاقم خیلی گذشته. اما در هر صورت می خواهم از این جا بروم بیرون و روز از نو... »
-از متن کتاب-


خرید کتاب شبانه ها
جستجوی کتاب شبانه ها در گودریدز

معرفی کتاب شبانه ها از نگاه کاربران
کلمه <<شبانه‌ها>> همیشه بار معنایی خاصی برام داشته. شب‌هایی که حس رازآلودی دارند و خبر از اتفاقات بزرگی می‌دن در عین ساکت بودن‌شون.
این مجموعه داستان نه‌چندان کوتاه، به شکل خوبی، اون احساسات شبانه آدم رو تحریک می‌کنه. شبی در ونیز،
شبی در هتل، شبی در یک کافه قدیمی.
شب و موسیقی در همه داستان‌های این مجموعه تاثیر زیادی گذاشتن. موسیقی وجه اشتراک تمام داستان‌های این مجموعه است.
موسیقیِ شب. نوازندگان. خواننده‌ها.
خوندنش لذت‌بخش بود.

بعد از تموم شدن هر داستان ممکنه از خودت بپرسی اتفاق زیادی که نیفتاد پس نویسنده چطوری همین چند خط اتفاق رو توی ۷۰ صفحه نوشته بود؟ و این جادوی قلم ایشی‌گوروست!

مشاهده لینک اصلی
جمع کردن داستان‌هایی با تم مشابه اغلب دو حالت داره؛ یا خیلی خوب می‌شه یا خیلی بد. درباره این کتاب به نظرم اصلاً بد نشده بود. به خصوص این‌که زبان داستان‌ها در مقایسه با رمان‌هایی که از ایشی گورو خوندم روان و پرکشش بود. به علاوه دیالوگ‌ها هم خیلی خوب بودن و توی بعضی داستان‌ها طنز ظریفی وجود داشت که داستان رو جذاب‌تر می‌کرد


مشاهده لینک اصلی
مجموعه ای نفیس از پنج داستان کوتاه که با مسائل پیچیده مانند گذر زمان، رویاهای گمشده، فرصت های دوم و برخورد های غیر قابل پیش بینی روبرو است. همیشه با حضور موسیقی، شب و عاشقانه بالقوه. به عنوان یک سمفونی خوب، هر داستان مانند جنبشی است که مستقل به نظر می رسد اما در واقع بخشی از کل بیشتر است. ظاهرا ملودی های ساده که در واقع پنهان غم و اندوه، داستان های فراموش نشدنی از افراد تنها و ناراضی و فرصت های زندگی می دهد آنها را به خود استعفا. معمولا خواننده است که تصمیم می گیرد که آیا آنها را بگیرند یا خیر. مجموعه تلفیقی شاعرانه و هوشمند، ظریف و غم انگیز است که به توجه کسانی که از سبک ظریف اسحاقورس قدردانی می کنند توجه می کنند.

مشاهده لینک اصلی
من طرفدار داستان های کوتاه نیستم، اما این را بخوان، زیرا بعد از احساسات و طول ایستگاه خیابان پریدید، من می خواستم یک تغییر کامل داشته باشم و Id معنی اش را به یکی دیگر از Ishiguro امتحان کردم (من از بقیه روز در بیست سالگی لذت بردم، اما بیشتر به تازگی، هرگز به من اجازه رفتن را تنها 2 *) آنها قطعا یک کنتراست بود، و آنها کاملا صالح بودند، و دارای موضوع اتصال (موسیقی)، اما ... این همه است. من عصبانی نیستم که بخواهم هرچه بیشتر Ishiguro.2.5 را بخوانم. * به 2 * برسد، زیرا Ishiguro قرار است بهتر از این باشد. COLLECTIONAll پنج داستان موسیقی را به عنوان لینک بین شخصیت های اصلی، و در چهار آنها، اصلی شخصیت یک موسیقیدان است. در پنجم، طعم های موسیقی مشترک خود را که پیوند دارند. غم و اندوه خاصی در مورد رابطه مرکزی در هر داستان وجود دارد و چند شخصیت برای حرفه های خود قربانی های شدید یا عجیب و غریب ((spoiler view) [طلاق زمانی که آنها می خواهند با هم، جراحی پلاستیک، اجتناب از آموزش و پرورش به منظور از بین بردن استعداد ذاتی پنهان کردن اسپویلر)]) دو قسمت از کمدی مرموزی را تشکیل می دهند، دو نفر در پاریس سن مارکو در ونیز با همان راوی (اما تنها یکی از داستان ها در مورد او) تعیین شده است، دو ویژگی شخص ثالث دارند. همه در شخص اول گفته می شود (هر چند در نهایی، روایتگر در واقع داستان داستان یک آشنایی را می گوید، بنابراین جنبه شخص اول بیشتر از یک حیله است، احتمالا برای ارتباط اولین و آخرین داستان). خواندن داستان های کوتاه در جانشینی سریع می تواند کمی نگران کننده باشد، اما حتی زمانی که @ I @ تغییر می کند، اما صداهای شخصیت ها متفاوت نیستند. سپس، در داستان چهارم، ما یک شخصیت را از ابتدا ملاقات می کنیم اما با یک راوی متفاوت صحبت می کنیم! دیوید میچل این نوع از چیزها را بهتر می کند، در هر دو Ghostwritten و Cloud Atlas. بازبینان بیشتر موسیقی تر از من هستند، این مجموعه را به عنوان مانند جارو قطعه ارکستر، با تغییرات و recaps، همراه با new.CROONERJaneck یک گیتاریست که برای گروه های کافه در پاریس سن مارکو رنج می برد: @ توریستی که در اطراف میدان می گذرد، یک لحظه محو می شود، یکی دیگر از محو شدن، مثل آن که شماره گیری را روی یک رادیو قرار می دهد. توني گاردنر، و همسرش و نه خشمگین او، ليندي. تونی را متقاعد می کند که ژان را همراهی کند تا او همسرش را از یک گوندولا بیرون کند. دلایل این چیزی نیست که انتظار داشته باشید ([spoiler] را ببینید) [آخرین تعطیلات آنها قبل از طلاق کردن است، بنابراین او می تواند یک بازگشت (spoiler پنهان) را بسازد)). کمدی غم انگیز از دوستان دانشگاه، حدود بیست و پنج سال بعد. ری و امیلی در موسیقی به اشتراک گذاشته شده بودند، اما با چارلی ازدواج کرد، هرچند این سه نفر دوست یکدیگر بودند. ری تنها است و انگلیسی را در خارج از کشور آموزش می دهد، اما به طور مرتب به امیلی و چارلی می رود در دوبلکس لندن خود را با هم مخلوط می کنند. در این مورد، ری پیدا می کند @ اتاق خود را بی وقفه، چارلی بسیار نازک، و امیلی ناراضی است. چارلی از ری درخواست کرده است تا شرکت امیلی را در حالی که برای چند روز به دور از کسب و کار می رود، دعوت کند و او را متقاعد سازد که او را ترک ننماید (زیرا در مقایسه با ری، چارلی بیشتر موفق عمل می کند (پنهان کردن اسپویلر) ]) سپس آن را تبدیل به روح و روان می کند، به عنوان یک اشتباه کوچک برفی به یک کاتالوگ از episodes ever-fetched.MALVERN هیلسا خواننده و ترانه سرا (گیتاریست) می رود برای با خواهرش و شوهرش برای تابستان باقی می ماند، بنابراین او می تواند نوشتن در میان کمک به آنها در کافه خود و زندگی بدون اجاره. آنها واقعا طرفدار موسیقی او نیستند. زن و شوهر سوئدی Elgar دوست داشتنی به کافه (و همچنین موزیسین ها) می آیند، اما تنش بین آنها وجود دارد، و او دوست ندارد خدمات آهسته: @ این زن با خشم زنده است. نه این که به طور ناگهانی به شما حمله می کند و سپس از بین می رود. نه، این زن، من می توانم بگویم، تا به حال در نوعی گرما سفید بوده است ... آن نوع خشم است که می رسد و باقی می ماند ... هرگز به اندازه کافی پیک و عدم اجازه پیدا کردن یک خروجی مناسب. @ این باعث آنچه که به طور بالقوه جالب ترین حادثه است (نمایش اسپویلر) [ارسال آنها به بدترین هتل در شهر (پنهان کردن اسپویلر)])، اما این اتفاق می افتد خارج از مرحله. NOCTURNEA ظاهرا استعداد است، اما نه بسیار موفق tenor بازیکن سقفی متقاعد او از موفقیت به دلیل ظاهر خود است:Billys ... سکسی، بد پسر زشت است. شما ... خوب، شما خسته کننده، بازنده زشت است. نوع اشتباه زشت. @ از عمل جراحی پلاستیک در یک قسمت مخفی یک هتل بازپرسی می شود، او می داند که همسر سابق یک نوازنده موفق تر است. مسیر او به بالا بود @ عاشقانه حق، ازدواج مناسب، طلاق درست است. همه مواردی که منجر به پوشش مجله درست می شوند، نشان می دهد که این گفتگو درست است. @ نوع زنی که او به جای آن ازدحام می کند. یک جلسه ای عجیب و غریب است: او چیزی بود که بخشی از لباس شب بود، لباس کوکتل بخشی بود ... آن را همانند زمان مبهم پزشکی هنوز پر زرق و برق @. هر دوی آنها در باند صورت صورت می گیرند، بنابراین او نمیداند چه چیزی به نظر میرسد و نمیتواند عبارات دیگران را ببیند. خستگی و اتصال به موسیقی یک دوستی را به نوعی ایجاد می کند، شباهت های فراوانی را در حوضه های خصوصی هتل به وجود می آورد و از امنیت و (spoiler) دیدن می کند [سرقت و ...

مشاهده لینک اصلی
من مستم. نمی خواهم سعی کنم وانمود کنم مثل من نیستم اگر میخواهید مست باشید، من پیشنهاد می کنم خرید شش بسته نان خود را از دست بدهد. به سلامتی. در مورد بررسی. من با این مجموعه دو بار از پنج نفر تحت تاثیر قرار گرفتم. داستان های اول و سوم لعنتی خوب هستند. به اندازه کافی خوب است که می خواهم یکی از رمان های این بچه ها را امتحان کنم. اولین داستان، @ Crooner @، تا به حال مورد علاقه من بود. Ishiguro من را در ونیز قرار داد و از سفر من لذت برد. داستان سوم، @ مالورن هیلز، یکی دیگر از بخش های استثنایی بود. اگر شادی و غم و اندوه کودک داشته باشد، مالورن هیلز نام این بچه هاست. سه نفر دیگر از آنها سرگرم کننده تر بودند. بعضی از آنTeehee، به ما نگاه تقریبا در مشکل، teehee @ بوسه. من به خصوص آخرین داستان را متنفر کردم هیچ چیز برای من نکرد. دوست داشتم یک ساعت از زندگی ام را صرف خواندن آن کنم، و دو داستان دیگر به سادگی فراموش نشدنی بود. اما (من مثل آپارتمان های بزرگ می نویسم و ​​نمی توانم دروغ بگویم)، داستان های اول و سوم، برای من، ارزش پذیرش را دارند. من پیشنهاد می کنم، با این حال، شما می توانید داستان نهایی را به دلیل دلایل از دست ندهید. همچنین اگر شما یک موسیقیدان هستید، باید حداقل بتوانید این مجموعه را به پایان برسانید. در خلاصه: من بازخورد خوبی را در حالی که نابینایی می کنم، نمی نویسم. قضاوت نهایی: من دوست داشتم آنچه را دوست داشتم و آن چیزی که دوست داشتم.

مشاهده لینک اصلی
برای شنبه فوریه در پیتزبورگ غیرمعمول است. من در داستان پنجم و نهایی در Ishiguros Nocturnes هستم، سعی میکنم این را بدانم که همه این به این معنی است. بعضی از موزیکها برای رفتن با این کتاب، زیرنویس پنج داستان موسیقی و Nightfall مناسب است. @ این چیزی است که ما امشب شنیدیم @ من می گویم، به عنوان اولین یادداشت ها به سختی قابل شنیدن Concerto ویولن سیبلیو اتاق را مانند یک باد اسکاندیناوی پر کنید. @ من برخی از پرتقال خون برای سالاد کردم. آیا شما یکی را دوست دارید؟ @ @ نه، از شما متشکرم، @ برداشتن کتاب، کشیدن پای من به عثمانی، جستجو در اتاق برای Sebelius. پوست از یک نارنجی خون whir دور در دفع زباله. ورق های شسته شده در لباس شویی. سیبلیوس گم شده است من به نوعی به پایتخت ایتالیا میرسم که جایی که تیبور، سلولی جوان مجارستانی، توسط یک زن مسن آمریکایی Eloise McCormack در ارتباط است. او به او می گوید او یک فئودوره است و او می داند که چه چیزی برای رسیدن به یک ارتفاع مشابه نیاز دارد. او مربیگری عادی خود را می پذیرد و صدای او را می پذیرد. سیبلیوس با تکرار به چیاکوفسکی پاتیکای می دهد. @ اوه فرستنده وجود دارد آیا شما می توانید اجرا کنید و ایمیل دریافت کنید؟ کتاب در مورد یک نقشه قدیمی در صندوق پستی من، به طور تصادفی، به عنوان Ishiguro در حال اجرا است. دوش شروع می شود. من حجم صدای آلگرم را افزایش می دهم چه کسی نمیخواهد؟ پس چرا من برای مخاطب کار میکنم؟ تیبور می پرسد Eloise به او می گوید، در این مرحله، آنچه شما انجام می دهید، منتظر آن فرد است که می آید و می شنود. و این یک نفر می تواند به همان اندازه به راحتی در یک اتاق مانند آن یک در روز پنج شنبه، در جمعیت فقط بیست نفر ... تلفن زنگ می زند. پرتقال خون خوب بود، من می شنوم، و خواب شب گذشته بهترین بود در یک هفته. احساس خوبی داشته باشید، بله. می توانید به مدت یک دقیقه به من کمک کنید.Yes.Oh. آیا شما در حال نوشتن یک بررسی هستید؟Yes. اما خوب است. @ وجود دارد بسیاری مانند ما، Tibor، و ما یکدیگر را تشخیص. واقعیت این است که من هنوز نمیدانم که سلولز را بازی کنم واقعا چیزی را تغییر نمیدهد. شما باید درک کنید، من یک کارآفرین هستم اما من یک نفر که هنوز باید باز شود. شما هم هنوز کاملا جدا نشده اید و این چیزی است که من طی چند هفته گذشته انجام داده ام. من سعی کردم به شما کمک کنم که این لایه ها را ریختم اما ایو هرگز سعی کرد شما را فریب دهد. نود و نه درصد از cellists، هیچ چیز وجود دارد تحت این لایه ها، هیچ چیزی برای باز کردن. بنابراین مردم ما را دوست دارند، ما باید به یکدیگر کمک کنیم. وقتی که ما در یک میدان شلوغ یکدیگر را می بینیم، در هر کجا، ما باید به یکدیگر متصل شویم، چرا که ما از ما خیلی کم است. این پنج داستان به نظر می رسد که شخصیت ها، شخصیت ها بر روی چیزی شبیه به چیزی هستند. آنها با موسیقی و خود بازتاب ارتباط دارند. Eloise با Peter، یک بازرگان آمریکایی که تجهیزات گلف را در Northwest Pacific عرضه می کند، ازدواج می کند. حدس زدم خیلی . . . حدس زدم خیلی تیبور به یک چهارگوش پیوسته، برای مهمانان در یک هتل بازی می کند که ممکن است امشب حتی موسیقی را نخواند. سیبلیوس و چایکوفسکی. شب عروسی. از آنجا که خطوط ملودی متفاوت گاهی اوقات؛ خربزه و گل رز. و موسیقی هوا را پر می کند

مشاهده لینک اصلی
تبریک به برنده جایزه نوبل، آقای Ishiguro ðŸ '™ هرگز اجازه ندهید که ما برویم!

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب شبانه ها


 کتاب دین و نگرش نوین
 کتاب یونگ : مفاهیم کلیدی
 کتاب گری لینکر پشت درهای بسته
 کتاب کشف و خلق فرصت های درآمدساز
 کتاب تخت خواب من کجاست؟
 کتاب لگن من را ندیدی؟