زندگی آنه بدینگفلد پس از فوت پدرش که مردمشناس معروفی بوده با مشکل مواجه میشود. آنه با مشکل مالی مواجه شده. آقای بدینگفلد وکیل سابق نامهای به آنه مینویسید و اعلام میکند که حاضر است به او خانهای مجانی بدهد، ولی آنه مایل نیست این پیشنهاد را بپذیرد. او تصمیم دارد دور دنیا را بگردد و زندگیاش را صرف ماجراجویی کند. سرنوشت سبب میشود که وقتی آنه عازم ایستگاه مترو است مردی را ملاقات کند که ناگهان روی ریلها میافتد و دچار برقگرفتگی میشود. مردی با کت و شلواری قهوهای راهش را از میان جمعیت باز میکند و خودش را بالای سر قربانی میرساند و اعلام میکند که آن مرد فوت کرده. بعد با عجله دور میشود و تکه کاغذی از خود به جای میگذارد که روی آن نوشته شده: «قلعه کیلموردن، ۱۲۲–۱۷» …
خرید کتاب مردی با لباس قهوه ای
جستجوی کتاب مردی با لباس قهوه ای در گودریدز
معرفی کتاب مردی با لباس قهوه ای از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مردی با لباس قهوه ای
خرید کتاب مردی با لباس قهوه ای
جستجوی کتاب مردی با لباس قهوه ای در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی